گنجور

شمارهٔ ۸۵

در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب
تا چند به عالم تو زنی آتش و من آب
تا کی به تمنای گل روی تو باشم
سرگشته ی عالم چو بر اطراف چمن آب
هرگاه گذشتی به دل، از اشک سبک خیز
یک نیزه چو فواره گذشت از سر من آب
سرچشمه ی حیوان به سکندر بگذارد
یک بار خورد خضر گر از چاه ذقن آب
در خاک غریبی جگرم تشنه لبی سوخت
چون ابر عبث برنگرفتم ز وطن آب
دریابد اگر چاشنی تلخی عمرم
از آب بقا خضر کشد دست و دهن آب
همچشم حبابم که اگر چاک نباشد
پیراهن من می شود از شرم به تن آب
از عیب کسی هر که به رویش سخنی گفت
از خجلت آن می شود آیینه ی من آب
سوی چمن عشق، سلیم از پی تسلیم
از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب
تا چند به عالم تو زنی آتش و من آب
هوش مصنوعی: من دیگر در چشمانم تو را نمی‌بینم، ای کسی که پیمان را شکسته‌ای. تا چه زمانی می‌خواهی در این دنیا آتش برپا کنی و من همچنان آب باشم؟
تا کی به تمنای گل روی تو باشم
سرگشته ی عالم چو بر اطراف چمن آب
هوش مصنوعی: چقدر باید منتظر زیبایی چهره‌ات بمانم، در حالی که مانند کسی سرگردان در جهان، به دور چمن‌ها می‌چرخم؟
هرگاه گذشتی به دل، از اشک سبک خیز
یک نیزه چو فواره گذشت از سر من آب
هوش مصنوعی: هر بار که به دل گذر کردی، اشکی سبک مانند نیزه‌ای از قلبم به بیرون جهید، درست مثل فواره‌ای که آبش از دل برمی‌خیزد.
سرچشمه ی حیوان به سکندر بگذارد
یک بار خورد خضر گر از چاه ذقن آب
هوش مصنوعی: اگر حیوانی از سرچشمه‌ای که به سکندر تعلق دارد، یک بار آب بنوشد، حتی اگر خضر از چاهی آب بخورد.
در خاک غریبی جگرم تشنه لبی سوخت
چون ابر عبث برنگرفتم ز وطن آب
هوش مصنوعی: در سرزمینی دور و بیگانه قلبم از درد و جدایی به عذاب افتاده و مانند ابر بی‌فایده‌ای که منتظر بارش باران است، نتوانستم از وطنم آب بیاورم.
دریابد اگر چاشنی تلخی عمرم
از آب بقا خضر کشد دست و دهن آب
هوش مصنوعی: اگر عمری تلخی را تجربه کنم، خضر (نماینده زندگی و جاودانگی) هرگز نمی‌گذارد که آن تلخی به من بچشد و دست و زبان آب بقا را به من می‌دهد.
همچشم حبابم که اگر چاک نباشد
پیراهن من می شود از شرم به تن آب
هوش مصنوعی: من مانند حبابی هستم که اگر حتی یک سوراخ در پیراهنم نباشد، از شرم آن، آب به تن من خواهد رسید.
از عیب کسی هر که به رویش سخنی گفت
از خجلت آن می شود آیینه ی من آب
هوش مصنوعی: هر کسی که در مورد عیب دیگری صحبت کند، به خاطر شرم و عذاب وجدانش، مانند آب در آیینه می‌شود که تصویرش را نشان می‌دهد.
سوی چمن عشق، سلیم از پی تسلیم
از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب
هوش مصنوعی: در باغ عشق، کسی بدون ترس و با روحی آرام، مانند یک موج و حباب در آب، با تیغ و کفن به سمت ما آمده است.