گنجور

شمارهٔ ۸۵۲

ترک من کز بزم می گلرنگ می‌آید برون
همچو شمشیر از برای جنگ می‌آید برون
رسم خونریزی به دست و تیغ او زیبنده است
این حنا از دست او خوش‌رنگ می‌آید برون
هیچ کس از صحبت آشفتگان خوشدل نرفت
مور از ویرانه‌ام دلتنگ می‌آید برون
نیست آسان ساغر عشرت گرفتن از فلک
بادهٔ ما همچو لعل از سنگ می‌آید برون
بس که گشتم ناتوان، هرگاه می‌نالم سلیم
ناله‌ای گویی ز تار چنگ می‌آید برون

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک من کز بزم می گلرنگ می‌آید برون
همچو شمشیر از برای جنگ می‌آید برون
هوش مصنوعی: دوست و یاری که از میخانه با نوشیدنی خوش‌رنگ و خوش‌بو خارج می‌شود، مانند شمشیری است که برای نبرد آماده می‌شود.
رسم خونریزی به دست و تیغ او زیبنده است
این حنا از دست او خوش‌رنگ می‌آید برون
هوش مصنوعی: خونریزی به وسیله تیغ او کار زیبایی است و این حنایی که از دست او می‌آید، رنگش بسیار زیبا و دل‌نشین است.
هیچ کس از صحبت آشفتگان خوشدل نرفت
مور از ویرانه‌ام دلتنگ می‌آید برون
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از گفت و شنود کسانی که دچار آشفتگی و بی‌قراری هستند، خوشحال نمی‌شود. مور در دل ویرانه‌هایم می‌گردد و غمگین می‌آید.
نیست آسان ساغر عشرت گرفتن از فلک
بادهٔ ما همچو لعل از سنگ می‌آید برون
هوش مصنوعی: به دست آوردن لذت و شادی از زندگی کار ساده‌ای نیست، چرا که مانند خارج شدن شراب از سنگ، نیاز به تلاش و گذراندن مراحل دشواری دارد.
بس که گشتم ناتوان، هرگاه می‌نالم سلیم
ناله‌ای گویی ز تار چنگ می‌آید برون
هوش مصنوعی: من به قدری خسته و ناتوان شده‌ام که هر بار صدای شکایت من به گوش می‌رسد، گویی ناله‌ای شبیه صدای تار موسیقی از من بیرون می‌آید.