شمارهٔ ۸۳۸
در ورطهٔ کشاکشِ دوران فتادهایم
این بحر را چو موج، کمان کبادهایم
در جوش این میحط کسی را چه اختیار
چون موج، ما عنان خود از دست دادهایم
رفتند دوستان چو گل و لاله زین چمن
چون سرو از برای چه ما ایستادهایم
در راستی چو شمع نداریم پشت و روی
با اهل روزگار چو دست گشادهایم
در راه او به عمر نداریم احتیاج
شاطر چه میکنیم که ما خود پیادهایم
ما از کجا سلیم و غم عشق از کجا
دل را به دست خویش بر آتش نهادهایم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ورطهٔ کشاکشِ دوران فتادهایم
این بحر را چو موج، کمان کبادهایم
هوش مصنوعی: ما در چنگال سختیها و چالشهای زندگی گرفتار آمدهایم و مانند موجی که دریا را در بر میگیرد، به این شرایط فشار میآوریم و آن را تحت کنترل داریم.
در جوش این میحط کسی را چه اختیار
چون موج، ما عنان خود از دست دادهایم
هوش مصنوعی: در هیجان و شور این میخانه، هیچکس نمیتواند کنترل خود را حفظ کند. ما هم مانند موج دریا، اختیار خود را از دست دادهایم.
رفتند دوستان چو گل و لاله زین چمن
چون سرو از برای چه ما ایستادهایم
هوش مصنوعی: دوستان مانند گل و لاله از این باغ رفتند، حالا ما چرا اینجا ایستادهایم مثل سرو که تنها مانده است؟
در راستی چو شمع نداریم پشت و روی
با اهل روزگار چو دست گشادهایم
هوش مصنوعی: در حقیقت، ما مانند شمعی هستیم که هیچ پشت و رویی ندارد. با افراد زمانه، مانند کسی که دستی گشوده و آماده پذیرش است، برخورد میکنیم.
در راه او به عمر نداریم احتیاج
شاطر چه میکنیم که ما خود پیادهایم
هوش مصنوعی: در مسیر او، نیازی به عمر و زمان نداریم. شاطر چه کاری میتواند بکند وقتی که ما خودمان پیاده هستیم؟
ما از کجا سلیم و غم عشق از کجا
دل را به دست خویش بر آتش نهادهایم
هوش مصنوعی: ما از کجا به آرامش رسیدهایم و غم عشق از کجا آمده است، در حالی که دل خود را به دست خود بر آتش قرار دادهایم؟