شمارهٔ ۸۳۷
دل خود ز شوق زیان میفروشم
ندارم متاعی، دکان میفروشم
نه همچون چمن گلفروش بهارم
چراغم که گل در خزان میفروشم
چنان پیش من رنگ کاهی عزیز است
که گویی مگر زعفران میفروشم
مرا هرکسی کی تواند خریدن
سری دارم، اما گران میفروشم
سلیم از عصا و قد خم گرفته
به اطفال، تیر و کمان میفروشم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل خود ز شوق زیان میفروشم
ندارم متاعی، دکان میفروشم
هوش مصنوعی: از شادی و علاقهام دل خود را میفروشم، چون چیزی برای عرضه ندارم، مغازهام را هم به فروش گذاشتهام.
نه همچون چمن گلفروش بهارم
چراغم که گل در خزان میفروشم
هوش مصنوعی: من مانند چمن فروشی نیستم که فقط در بهار ظاهر شاداب و زیبا داشته باشد؛ من چراغی هستم که حتی در فصل خزان، گل و روشنی را به دیگران میفروشم.
چنان پیش من رنگ کاهی عزیز است
که گویی مگر زعفران میفروشم
هوش مصنوعی: برای من رنگ کاهی به اندازهی یک چیز باارزش و عزیز اهمیت دارد که احساس میکنم شاید در حال فروش زعفران هستم.
مرا هرکسی کی تواند خریدن
سری دارم، اما گران میفروشم
هوش مصنوعی: من هر کسی میتواند مرا بخرد، اما به راحتی و ارزان نمیفروشم؛ ارزش من بالاست.
سلیم از عصا و قد خم گرفته
به اطفال، تیر و کمان میفروشم
هوش مصنوعی: سلیم به جای تکیه بر عصا و عدم توانایی، به کودکان تیر و کمان میفروشد.