گنجور

شمارهٔ ۸۳۶

گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم
تهی مباد ز سرو تو هرگز آغوشم
ز دست سیلی ایام، شکوه ای دارد
به بزم، ناله ی دف آشناست با گوشم
ز دست هرکه دمی آب خورده ام چون تیغ
تمام عمر نمی گردد آن فراموشم
سرم ز می چو شود گرم، پادشاه خودم
چو شمع افسر من شد کلاه شب پوشم
سلیم دختر رز از ستم ظریفی باز
به سوی کعبه فرستد ز دیر بر دوشم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم
تهی مباد ز سرو تو هرگز آغوشم
هوش مصنوعی: با تو در آغوشم دوستی و محبت برقرار است و نمی‌خواهم که آغوشم از وجود تو خالی باشد.
ز دست سیلی ایام، شکوه ای دارد
به بزم، ناله ی دف آشناست با گوشم
هوش مصنوعی: زمانه به من لطمه زیادی زده است، اما در جمع دوستانه‌ای که هستم، صدای ناله دف برایم آشنا و دلنشین است.
ز دست هرکه دمی آب خورده ام چون تیغ
تمام عمر نمی گردد آن فراموشم
هوش مصنوعی: هر کسی که کمی از او آب نوشیده‌ام، مانند یک تیغ، هیچ‌گاه او را از خاطر نمی‌برم.
سرم ز می چو شود گرم، پادشاه خودم
چو شمع افسر من شد کلاه شب پوشم
هوش مصنوعی: وقتی که از شراب سرم گرم می‌شود و احساس خوشی می‌کنم، خودم را مانند پادشاهی می‌بینم که تاجی بر سر دارد و در دل شب آرامش و زیبایی زندگی را تجربه می‌کنم.
سلیم دختر رز از ستم ظریفی باز
به سوی کعبه فرستد ز دیر بر دوشم
هوش مصنوعی: دختر سفید و زیبا، از ظلمی که به او شده، دوباره به سوی کعبه می‌رسد و این بار باری سنگین بر دوش دارد.