گنجور

شمارهٔ ۸۳۳

به حیرتم که ز گلشن چه چیز می‌خواهم
نه گل نه خار به دامن، چه چیز می‌خواهم
چو شمع چیست درین انجمن مرا مقصود
چو آفتاب ز روزن چه چیز می‌خواهم
چو ابر و باد، چه سرگشتهٔ گلستانم
چو برق و مور ز خرمن چه چیز می‌خواهم
نه آتشم من و نه دودم و نه خاکستر
تمام عمر ز گلخن چه چیز می‌خواهم
مثال ماست که می‌گفت کودکی گریان
به مادرش، که بگو من چه چیز می‌خواهم!
سلیم چون به من از بخت بد به جز دشنام
نداد دوست، ز دشمن چه چیز می‌خواهم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حیرتم که ز گلشن چه چیز می‌خواهم
نه گل نه خار به دامن، چه چیز می‌خواهم
هوش مصنوعی: در شگفتم که از باغ چه چیزی را می‌طلبم؛ نه گل را می‌خواهم و نه خار را. نمی‌دانم به دنبال چه هستم.
چو شمع چیست درین انجمن مرا مقصود
چو آفتاب ز روزن چه چیز می‌خواهم
هوش مصنوعی: من در این محفل مثل شمعی هستم که وجودم روشنایی دارد، اما هدف من مثل آفتاب از روزن بیرون آمدن و درخشش واقعی است.
چو ابر و باد، چه سرگشتهٔ گلستانم
چو برق و مور ز خرمن چه چیز می‌خواهم
هوش مصنوعی: من مانند ابر و باد، با روحی سرگشته و گمشده در گلستان هستم و مانند برق و موری از خرمن، به دنبال چیزی هستم که نمی‌دانم چیست.
نه آتشم من و نه دودم و نه خاکستر
تمام عمر ز گلخن چه چیز می‌خواهم
هوش مصنوعی: من نه آتشی هستم، نه دودی و نه خاکستری. در تمام عمر، از این کوره به دنبال چه چیزی هستم؟
مثال ماست که می‌گفت کودکی گریان
به مادرش، که بگو من چه چیز می‌خواهم!
هوش مصنوعی: شبیه ما است که کودکی در حال گریه از مادرش می‌خواهد که بگوید او چه چیزی را می‌خواهد!
سلیم چون به من از بخت بد به جز دشنام
نداد دوست، ز دشمن چه چیز می‌خواهم
هوش مصنوعی: سلیم وقتی از بخت بد به من جز دشنام چیزی نداد، از دشمن چه انتظاری می‌توانم داشته باشم؟