شمارهٔ ۸۳۱
یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتیم
گاه با گل دستبازی، گه به سنبل داشتیم
با جهان سودای ما نازکدلان صورت نبست
او چو آتش خار و خس میجست و ما گل داشتیم
عالم مستیست ساقی، دور ما را مگذران
رفت آن دوران که ما تاب تغافل داشتیم
ناخدا بر هم زن هنگامهٔ ما زود شد
صحبتی با موج دریا بر سر پل داشتیم
از ترقی نیست ما را قسمتی هرگز سلیم
رو چو درد شیشهٔ می در تنزل داشتیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتیم
گاه با گل دستبازی، گه به سنبل داشتیم
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که مثل بلبل در دنیای خوشی و عشق زندگی میکردیم، گاهی با گلها بازی میکردیم و گاهی با سنبلها.
با جهان سودای ما نازکدلان صورت نبست
او چو آتش خار و خس میجست و ما گل داشتیم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دنیا برای نازکدلها خاطرخواهی نکرد، او مانند آتش به دنبال خار و خس بود و ما در عوض، گل و زیبایی داشتیم.
عالم مستیست ساقی، دور ما را مگذران
رفت آن دوران که ما تاب تغافل داشتیم
هوش مصنوعی: دنیا پر از نشئگی و شادی است، ای ساقی! پس دور و بر ما را نگردان و دورانی که ما توانایی نادیده گرفتن را داشتیم، گذشته است.
ناخدا بر هم زن هنگامهٔ ما زود شد
صحبتی با موج دریا بر سر پل داشتیم
هوش مصنوعی: ناخدا به سرعت برآشفت و در خلال هجمههای دریایی، گفتگویی با موج دریا در حین عبور بر روی پل داشتیم.
از ترقی نیست ما را قسمتی هرگز سلیم
رو چو درد شیشهٔ می در تنزل داشتیم
هوش مصنوعی: ما هرگز به مرحلهای از پیشرفت نرسیدیم، زیرا روح ما مانند شیشهای حساس است که هر بار دچار افت و زوال میشود.