گنجور

شمارهٔ ۸۱۲

ز بی‌پروایی چشمت دل آزرده‌ای دارم
لبت هرگز نمی‌گوید نمک‌پرورده‌ای دارم
دماغ من پر است از بوی آن گل، کس چه می‌داند
که در ویرانهٔ خود، گنج بادآورده‌ای دارم
امینی نیست غیر از خاک این گلشن که بسپارم
به دامن همچو گل، مشت زر نشمرده‌ای دارم
چه منت در قیامت عشق او را بر سرم باشد
ز زخم تیغ او، نه خورده‌ای، نه برده‌ای دارم!
قیامت هم گذشت و دامن آن تندخو نگرفت
میان کشتگان او، چه خون مرده‌ای دارم
سلیم از باغبان ممنون گل هرگز نخواهم شد
که از دل در بغل دایم گل پژمرده‌ای دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بی‌پروایی چشمت دل آزرده‌ای دارم
لبت هرگز نمی‌گوید نمک‌پرورده‌ای دارم
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌احتیاطی چشمانت، دلی شکسته و آزرده دارم و لبهایت هرگز نمی‌گویند که به من محبت کرده‌ای.
دماغ من پر است از بوی آن گل، کس چه می‌داند
که در ویرانهٔ خود، گنج بادآورده‌ای دارم
هوش مصنوعی: من پر از عطر آن گل هستم و هیچ‌کس نمی‌داند که در دل ویران‌گیم، گنجی ارزشمند دارم.
امینی نیست غیر از خاک این گلشن که بسپارم
به دامن همچو گل، مشت زر نشمرده‌ای دارم
هوش مصنوعی: هیچ چیز قابل اعتمادی جز خاک این باغ وجود ندارد که بتوانم به دامان مانند گل بسپارم، در حالی که دارم مقداری طلا را نادیده می‌گیرم.
چه منت در قیامت عشق او را بر سرم باشد
ز زخم تیغ او، نه خورده‌ای، نه برده‌ای دارم!
هوش مصنوعی: در روز قیامت، عشق او بر من چنان قهرمانی خواهد بود که زخم تیغ او نه تنها نخورده‌ام، بلکه هیچ چیز هم از او نخواسته‌ام.
قیامت هم گذشت و دامن آن تندخو نگرفت
میان کشتگان او، چه خون مرده‌ای دارم
هوش مصنوعی: روز قیامت هم به پایان رسید و آن زن تندخو هیچ چیزی درباره‌ی کسانی که به دست او کشته شدند نگفت. من چه خونِ مرده‌ای دارم!
سلیم از باغبان ممنون گل هرگز نخواهم شد
که از دل در بغل دایم گل پژمرده‌ای دارم
هوش مصنوعی: هرگز از باغبان و سلیم سپاسگزار نخواهم بود، زیرا در دل خود همیشه یک گل پژمرده دارم و این گل مانع شادی من است.