گنجور

شمارهٔ ۸۰۸

از زمین آزرده‌ام، وز آسمان رنجیده‌ام
دوستان! رنجیده‌ام؛ زین دشمنان، رنجیده‌ام
همچو بادامم اگر بر چشم صد سوزن زنند
چشم نگشایم ز هم، بس کز جهان رنجیده‌ام
شد درای محملم ناقوس بر عزم فرنگ
کز عراق آزرده وز هندوستان رنجیده‌ام
هرچه بادا باد، تنها می روم این راه را
نکهت پیراهنم، از کاروان رنجیده‌ام
بادهٔ صافی نمی سازد دل ناصاف را
می نمی‌خواهم، که از پیرمغان رنجیده‌ام
اتفاق دست و دل باید به هرکاری که هست
گل نمی‌گیرم به کف کز باغبان رنجیده‌ام
سایهٔ خار بیابانم بِـه از صد گلشن است
بلبلم اما ز باغ و بوستان رنجیده‌ام
گاه بر گل می‌زنم خود را گهی بر خار و خس
طایر رم کرده‌ام، از آشیان رنجیده‌ام
رنجشم با دوستان افزون ز شوق افتاده است
مژده باد ای دشمنان کز دوستان رنجیده‌ام
برق من کی خویش را غافل به خرمن می‌زند
با خبر باشید؛ گفتم دوستان، رنجیده‌ام!
تیغی از هر پر حمایل کرده‌ام همچون همای
بعد از این خون می‌خورم کز استخوان رنجیده‌ام
انتقام چرخ را کلکم از ایشان می‌کشد
وای بر اهل جهان کز آسمان رنجیده‌ام
یک کس از آسیب من مشکل که جان بیرون برد
در رمه افتاده گرگ، از شبان رنجیده‌ام
این قصیده شد غزل، آخر ز روی اختصار
تا به کی گویم سلیم از این و آن رنجیده‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از زمین آزرده‌ام، وز آسمان رنجیده‌ام
دوستان! رنجیده‌ام؛ زین دشمنان، رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: از زمین و آسمان دلگیرم و از دوستان و دشمنان به خاطر دردها و مشکلاتی که بوجود آورده‌اند، ناراحت و رنجیده‌ام.
همچو بادامم اگر بر چشم صد سوزن زنند
چشم نگشایم ز هم، بس کز جهان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: من مثل بادام هستم که حتی اگر صد سوزن به چشمم بزنند، چشمانم را نمی‌گشایم، چون از دنیا خیلی آزرده‌خاطر شده‌ام.
شد درای محملم ناقوس بر عزم فرنگ
کز عراق آزرده وز هندوستان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: من به سفر فرنگ آماده‌ام و در مسیرم از عراقی که دلم را ناراحت کرده و از هند که رنجیده‌ام، یاد می‌کنم.
هرچه بادا باد، تنها می روم این راه را
نکهت پیراهنم، از کاروان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: هر چه پیش بیاید، من این مسیر را به تنهایی ادامه می‌دهم. بوی خوش پیراهنم از کاروانی است که از آن دلگیرم.
بادهٔ صافی نمی سازد دل ناصاف را
می نمی‌خواهم، که از پیرمغان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: شراب خالص نمی‌تواند قلب ناخالص را تسکین دهد. من دیگر شرابی نمی‌خواهم؛ زیرا از پیشوای دینی خود دل‌زده‌ام.
اتفاق دست و دل باید به هرکاری که هست
گل نمی‌گیرم به کف کز باغبان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: برای هر کاری که انجام می‌دهم، باید با تلاش و دلسوزی همراه باشد. نمی‌خواهم گل‌ها را با دستانم بگیرم، زیرا از باغبانی که به من آسیب زده، دلگیر هستم.
سایهٔ خار بیابانم بِـه از صد گلشن است
بلبلم اما ز باغ و بوستان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: زندگی در سختی و تنگدستی برای من بهتر از زیستن در باغ و گلستان است، حتی اگر آنجا زیبایی‌های زیادی باشد. من از فضای باغ و بوستان ناراحتم، چرا که به خاطر محدودیت‌ها و گرفتاری‌ها نتوانسته‌ام از زیبایی‌ها بهره‌مند شوم.
گاه بر گل می‌زنم خود را گهی بر خار و خس
طایر رم کرده‌ام، از آشیان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: گاهی بر روی گل‌ها نشسته و لذت می‌برم، و گاهی هم بر خارها و علف‌های بی‌فایده می‌افتم. مثل پرنده‌ای که از آشیان خود رنجیده و آواره شده‌ام.
رنجشم با دوستان افزون ز شوق افتاده است
مژده باد ای دشمنان کز دوستان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: من از دوستانم ناراحت‌تر هستم و این احساس ناراحتی در من بیشتر از شوق و محبت برای آن‌ها است. پس به دشمنانم بگویید که من از دوستانم دلگیر شده‌ام.
برق من کی خویش را غافل به خرمن می‌زند
با خبر باشید؛ گفتم دوستان، رنجیده‌ام!
هوش مصنوعی: برق من، فرزند من، از روی غفلت به خرمن (محصول) آسیب می‌زند. باخبر باشید؛ به دوستانم گفتم که رنجیده‌ام!
تیغی از هر پر حمایل کرده‌ام همچون همای
بعد از این خون می‌خورم کز استخوان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: من مانند پرنده‌ای به خودم زرهی از تیغ‌های دفاعی پوشانده‌ام و از این به بعد می‌خواهم بر اثر درد و رنجی که از استخوان‌های خود احساس کرده‌ام، انتقام بگیرم و خون خواهم خورد.
انتقام چرخ را کلکم از ایشان می‌کشد
وای بر اهل جهان کز آسمان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: چرخ روزگار به نوعی همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هر کسی ممکن است از پی‌آمدهای آن آسیب ببیند. افسوس بر مردمی که از آسمان و سرنوشت ناراضی هستند.
یک کس از آسیب من مشکل که جان بیرون برد
در رمه افتاده گرگ، از شبان رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از درد و رنج من آگاه نیست و وقتی که جانم به خطر می‌افتد، مانند گرگی که در گله بی‌پناهی دنبال می‌کند، از شبان رنجیده‌ام.
این قصیده شد غزل، آخر ز روی اختصار
تا به کی گویم سلیم از این و آن رنجیده‌ام
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که شاعر به دلیل مختصرگوئی و کوتاه شدن قصیده، به غزل روی آورده است. او دیگر نمی‌خواهد مدت طولانی درباره این که چقدر از نالمانی‌ها و آزردگی‌های دیگران رنجیده خاطر شده، صحبت کند.