شمارهٔ ۸۰۴
به افسون محبت دست آتش را به مو بندم
چو غنچه بر گل کاغذ، طلسم رنگ و بو بندم
گرفتم سهل کار عشق را، بر من جهان خندد
که می خواهم ره سیلاب را چون آب جو بندم
سخن ها از زبان من به آن بی باک می گویند
شوم خاموش و بر احباب راه گفتگو بندم
کمر در خدمت بت خود مرا از کار افتاده ست
مگر زنار خود را همچو قمری بر گلو بندم
سلیم امشب ز مستی دل اناالحق می زند دیگر
نشد ممکن که بتوانم دهان این سبو بندم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به افسون محبت دست آتش را به مو بندم
چو غنچه بر گل کاغذ، طلسم رنگ و بو بندم
هوش مصنوعی: با جادو و عشق، دست آتش را بر مویی مینشانم، همچنان که غنچهای بر روی گل نشسته است، و میتوانم راز رنگ و عطر را به آن متصل کنم.
گرفتم سهل کار عشق را، بر من جهان خندد
که می خواهم ره سیلاب را چون آب جو بندم
هوش مصنوعی: من در کار عشق به سادگی عمل کردم و از این رو جهان به من میخندد، زیرا میخواهم راهی را که مانند جریان سیلاب است، به آرامی و مانند آب، بستم.
سخن ها از زبان من به آن بی باک می گویند
شوم خاموش و بر احباب راه گفتگو بندم
هوش مصنوعی: من از طرف خودم میگویم که اگر لازم شود، سکوت میکنم و اجازه نمیدهم که با دوستانم صحبتی داشته باشم.
کمر در خدمت بت خود مرا از کار افتاده ست
مگر زنار خود را همچو قمری بر گلو بندم
هوش مصنوعی: بدن من برای خدمت به معشوقهام ناتوان شده است، مگر اینکه مانند قمری زنجیری را دور گردنم ببندم.
سلیم امشب ز مستی دل اناالحق می زند دیگر
نشد ممکن که بتوانم دهان این سبو بندم
هوش مصنوعی: امشب سلیم از شدت مستی فریاد میزند که من وجود واقعی را یافتهام. دیگر امکان ندارد که بتوانم دهان این سبو را ببندم.