گنجور

شمارهٔ ۸۰۳

صبح چون میل تماشای گلستان می‌کنیم
سر برون چون غنچه از چاک گریبان می‌کنیم
حال ما آشفتگان در کار عالم عبرت است
همچو گل تعبیر هر خواب پریشان می‌کنیم
هم‌نشین گرید به وقت مرگ بر بالین ما
ما وداع او چو شمع صبح، خندان می‌کنیم
بس که بی‌دردی ز اهل این گلستان دیده‌ایم
چاک‌های سینه را چون غنچه پنهان می‌کنیم
گرچه عاجز دیده‌ای ما را، ز ما غافل مباش
قطرهٔ اشک اسیرانیم، طوفان می‌کنیم
هرکه دم از کینهٔ ما زد، مهیای فناست
خصم می‌پوشد کفن تا تیغ عریان می‌کنیم
در دل آزاری ز یکدیگر حریفان بدترند
کار چون با غنچه افتد، یاد پیکان می‌کنیم
بس که در عشق از پی سامان خود افتاده‌ایم
داغ اگر در دست ما باشد، نمکدان می‌کنیم
ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما
در سواد هند، سیر باغ زاغان می‌کنیم
گل به دامن می‌کنند احباب در گلشن سلیم
جای گل ما پاره‌های دل به دامان می‌کنیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح چون میل تماشای گلستان می‌کنیم
سر برون چون غنچه از چاک گریبان می‌کنیم
هوش مصنوعی: صبح که می‌شود، به تماشای گلستان علاقه نشان می‌دهیم و مانند غنچه‌ای که از لبه لباس خود بیرون می‌آید، سرمان را بیرون می‌آوریم.
حال ما آشفتگان در کار عالم عبرت است
همچو گل تعبیر هر خواب پریشان می‌کنیم
هوش مصنوعی: وضعیت ما در این دنیا مانند گل است که از خواب‌های پریشان تعبیر می‌سازد و این وضعیت نشانه‌ای از تجربه و عبرت‌های مختلفی است که در زندگی به دست آوردیم.
هم‌نشین گرید به وقت مرگ بر بالین ما
ما وداع او چو شمع صبح، خندان می‌کنیم
هوش مصنوعی: در هنگام مرگ، کسی که در کنار ماست با رسیدن آن لحظه، به وداع ما می‌پردازد و ما نیز مانند شمعی که پیش از صبح خاموش می‌شود، با خوشرویی و لبخند او را وداع می‌کنیم.
بس که بی‌دردی ز اهل این گلستان دیده‌ایم
چاک‌های سینه را چون غنچه پنهان می‌کنیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر بی‌احساسی و بی‌خیالی افرادی که در این گلستان زندگی می‌کنند، زخم‌های دل خود را همچون غنچه‌ای پنهان می‌کنیم.
گرچه عاجز دیده‌ای ما را، ز ما غافل مباش
قطرهٔ اشک اسیرانیم، طوفان می‌کنیم
هوش مصنوعی: اگرچه شاید ما را ناتوان و ضعیف می‌بینی، اما از ما غافل نباش. ما مانند قطره‌های اشکی هستیم که در اسارت به سر می‌برند، اما می‌توانیم طوفانی به پا کنیم.
هرکه دم از کینهٔ ما زد، مهیای فناست
خصم می‌پوشد کفن تا تیغ عریان می‌کنیم
هوش مصنوعی: هر کس به ما کینه و دشمنی ورزد، آماده نابودی است. دشمنان خود را برای مبارزه آماده می‌کنند، زیرا ما در زمان لازم، سلاح خود را به کار می‌گیریم.
در دل آزاری ز یکدیگر حریفان بدترند
کار چون با غنچه افتد، یاد پیکان می‌کنیم
هوش مصنوعی: در دل آزاری، حریفان بدتر از یکدیگر هستند، وقتی که کار به غنچه‌ها می‌رسد، به یاد تیر و کمان می‌افتیم.
بس که در عشق از پی سامان خود افتاده‌ایم
داغ اگر در دست ما باشد، نمکدان می‌کنیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق، بر درد و رنج خود چنان بی‌تاب شده‌ایم که اگر داغی در دست داشته باشیم، آن را به مانند نمکدان قرار می‌دهیم. یعنی تحمل می‌کنیم و از آن استفاده نمی‌کنیم.
ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما
در سواد هند، سیر باغ زاغان می‌کنیم
هوش مصنوعی: ذوق و شوق سفر به خراسان دیگر به یاد ما نیست و در سرزمین هند، فقط از باغ زاغ‌ها بازدید می‌کنیم.
گل به دامن می‌کنند احباب در گلشن سلیم
جای گل ما پاره‌های دل به دامان می‌کنیم
هوش مصنوعی: دوستان در باغ گل، گل‌ها را می‌چینند، اما ما که دل‌مان پاره‌پاره است به جای گل، قطعات دل‌مان را در دامن می‌گذاریم.