گنجور

شمارهٔ ۸۰۲

چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم
که موج لاله و گل را خیال دام کنم
خوش آن که غارت مستان شود چمن، تا من
گلی برم به اسیری، پیاله نام کنم!
کجاست تاب تغافل زدن مرا به بتی
که در نماز اگر بینمش، سلام کنم!
به دوست یک سخنم هست و بی سرایت نیست
اگر نصیب شود کاین سخن تمام کنم
وصال دختر رز را نمی کنم پنهان
حلال را ز چه بر خویشتن حرام کنم
گرفته شوق عنانم سلیم و نگذارد
چو آفتاب به یک جا دمی مقام کنم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چگونه زمزمه ای در چمن به کام کنم
که موج لاله و گل را خیال دام کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم طوری سخن بگویم و نغمه‌ای در چمن سر دهم که بتوانم زیبایی و شادی گل‌ها و لاله‌ها را به خود مشغول کنم.
خوش آن که غارت مستان شود چمن، تا من
گلی برم به اسیری، پیاله نام کنم!
هوش مصنوعی: چه خوب است که وقتی مستان به چمن حمله می‌برند، من بتوانم گلی بچینم و آن را به اسارت ببرم و نام آن را پیاله بگذارم!
کجاست تاب تغافل زدن مرا به بتی
که در نماز اگر بینمش، سلام کنم!
هوش مصنوعی: کجاست آن شجاعت و بی‌توجهی که من در برابر آن معشوق، وقتی او را در حال نماز ببینم، بتوانم سلام کنم؟
به دوست یک سخنم هست و بی سرایت نیست
اگر نصیب شود کاین سخن تمام کنم
هوش مصنوعی: من تنها یک مطلب به دوستم دارم و این مطلب را بدون تو نمی‌توانم بگویم. اگر فرصتی پیش بیاید، تمام حرف‌هایم را می‌زنم.
وصال دختر رز را نمی کنم پنهان
حلال را ز چه بر خویشتن حرام کنم
هوش مصنوعی: من ارتباط با دختر گل را پنهان نمی‌کنم و نمی‌دانم چرا باید چیزی حلال را بر خودمان حرام گردانیم.
گرفته شوق عنانم سلیم و نگذارد
چو آفتاب به یک جا دمی مقام کنم
هوش مصنوعی: شوق و آرزوهایم مرا به شدت در خود گرفته‌اند و نمی‌گذارند که مثل آفتاب در یک مکان ثابت بمانم و آرامش پیدا کنم.