گنجور

شمارهٔ ۸۰۰

ز فیض عشق تو چون حسن دلپذیر شدیم
غبار راه تو بودیم، ازان عبیر شدیم
به خون خویش علم چرب کرده ایم چو شمع
که خود نخست ز خصمان به خود اسیر شدیم
چو صبح، برگ خزانی زنیم بر دستار
به نوبهار جوانی چنین که پیر شدیم
کنون خوش است که خوان سپهر بردارند
ز قرض پنجه کش آفتاب، سیر شدیم
شود سلیم درشتی ملایمت در عشق
حصیر آمده بودیم، چون حریر شدیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز فیض عشق تو چون حسن دلپذیر شدیم
غبار راه تو بودیم، ازان عبیر شدیم
هوش مصنوعی: از لطف و محبت تو به زیبایی دلپذیری رسیدیم؛ قبل از این، تنها گرد و غبار راه تو بودیم و اکنون به عطر و خوشبویی تبدیل شده‌ایم.
به خون خویش علم چرب کرده ایم چو شمع
که خود نخست ز خصمان به خود اسیر شدیم
هوش مصنوعی: ما با خون خود پرچم را آراسته‌ایم، مانند شمعی که خود ابتدا به دست دشمنان به دام افتاده است.
چو صبح، برگ خزانی زنیم بر دستار
به نوبهار جوانی چنین که پیر شدیم
هوش مصنوعی: وقتی صبح می‌رسد، برگ‌های پاییزی را بر روی دستار می‌گذاریم تا نشان دهیم در بهار جوانی نیز به تدریج که پیر شده‌ایم.
کنون خوش است که خوان سپهر بردارند
ز قرض پنجه کش آفتاب، سیر شدیم
هوش مصنوعی: اکنون زمان خوبی است که دورخوانی آسمان را برطرف کنند، چون که تابش خورشید ما را سیراب کرده است.
شود سلیم درشتی ملایمت در عشق
حصیر آمده بودیم، چون حریر شدیم
هوش مصنوعی: ما در عشق، ابتدا با درشتی و سختی مواجه شدیم، اما کم کم به لطافت و نرمی گام گذاشتیم. از زندگی پر از مشکلات و رنج عبور کردیم و به حالتی زیباتر و دلپذیرتر رسیدیم.