شمارهٔ ۷۸
در دوزخ و بهشت نیاسودهایم ما
هرجا که بودهایم چنین بودهایم ما
ما را به مدعای غمت آفریدهاند
عشق ترا چو جامهٔ فرمودهایم ما
از خصم انتقام به نرمی توان گرفت
بر داغ مدعی نمک سودهایم ما
از گفتگوی ناصح بیگانه سود نیست
پند پدر به عشق چو نشنودهایم ما
ما را همین ز قاتل ما بس بود سلیم
کو اضطراب دارد و آسودهایم ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دوزخ و بهشت نیاسودهایم ما
هرجا که بودهایم چنین بودهایم ما
هوش مصنوعی: ما در بهشت و دوزخ آرامش نداشتهایم و هر جا که بودهایم، حال و وضع ما همین گونه بوده است.
ما را به مدعای غمت آفریدهاند
عشق ترا چو جامهٔ فرمودهایم ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر غم تو به وجود آمدهایم، و عشق تو را مانند لباسی زیبا بر تن کردهایم.
از خصم انتقام به نرمی توان گرفت
بر داغ مدعی نمک سودهایم ما
هوش مصنوعی: میتوان از دشمن به آرامی انتقام گرفت، اما ما بر زخمهای ادعای خود، نمک پاشیدهایم.
از گفتگوی ناصح بیگانه سود نیست
پند پدر به عشق چو نشنودهایم ما
هوش مصنوعی: گفتگو با ناصح و نصیحت او برای ما فایدهای ندارد، چون پند و نصیحت پدر را در عشق نشنیدهایم.
ما را همین ز قاتل ما بس بود سلیم
کو اضطراب دارد و آسودهایم ما
هوش مصنوعی: ما از قاتل خود همین یک دلیل کافی است که سلیم، که نگران و مضطرب است، در حالی که ما آسوده و راحت هستیم.