شمارهٔ ۷۴
در سر کوی تو شب خاک بود بستر ما
چون شهیدان سر ما بالش زیر سر ما
در تماشاگه دیدار تو ما سوخته ایم
سرمه ی دیده کند آینه خاکستر ما
ما ترقی بجز از راه تنزل نکنیم
خاک چون دانه کند تربیت اختر ما
آنچه گویند درین قصه، مرصع خوانی ست
جام جمشید نبوده ست به از ساغر ما
از هوای می گلرنگ ندارد آرام
چون گدایان نفسی کشتی بی لنگر ما
همچو آیینه ی دیوار، درین دیر خراب
ریشه ی سبزه ی زنگار بود جوهر ما
پی آگاهی عیب و هنر خویش سلیم
همچو طاووس شد آیینه ی ما هر پر ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سر کوی تو شب خاک بود بستر ما
چون شهیدان سر ما بالش زیر سر ما
هوش مصنوعی: در کوچههای تو شب، زمین بستر ما شده بود. مانند شهیدان، سر ما بر روی خاک بود و بالشی نداشتیم.
در تماشاگه دیدار تو ما سوخته ایم
سرمه ی دیده کند آینه خاکستر ما
هوش مصنوعی: در جایی که تو را میبینم، ما همچون آتش سوختهایم. سرمهای که در چشم داریم، مانند خاکستر ما در آینه است.
ما ترقی بجز از راه تنزل نکنیم
خاک چون دانه کند تربیت اختر ما
هوش مصنوعی: ما برای پیشرفت به جز از طریق کاهش و پایین آمدن نمیتوانیم اقدام کنیم. درست مانند اینکه خاک باید دانهای را زیر و رو کند تا ستارهای رشد کند.
آنچه گویند درین قصه، مرصع خوانی ست
جام جمشید نبوده ست به از ساغر ما
هوش مصنوعی: آنچه در این داستان گفته میشود، مانند زینتی است که بر روی جامها قرار میگیرد. جام جمشید، که نشانهای از قدرت و عظمت است، به اندازهی ساغر ما ارزش ندارد.
از هوای می گلرنگ ندارد آرام
چون گدایان نفسی کشتی بی لنگر ما
هوش مصنوعی: از احساس خوشی و شادی آرامش ندارد، مانند گدایانی که تنها یک نفس میکشند، ما نیز همچون کشتی هستیم که بیلنگر در دریا سرگردانیم.
همچو آیینه ی دیوار، درین دیر خراب
ریشه ی سبزه ی زنگار بود جوهر ما
هوش مصنوعی: همچون آینهای که بر دیوار است، در این مکان قدیمی و ویران، جوهر وجود ما به مانند ریشهای از سبزه و زنگار است.
پی آگاهی عیب و هنر خویش سلیم
همچو طاووس شد آیینه ی ما هر پر ما
هوش مصنوعی: برای شناختن نقصها و استعدادهای خود، سلیم مانند طاووس شد. آیینه ما نیز به ما نشان میدهد که هر یک از پرهای ما چه ویژگیهایی دارند.