گنجور

شمارهٔ ۷۲

گرفته از علم سروقد او پیش خیلی را
ز سبزی داغ دارد چهرهٔ او خال لیلی را
به باغ ای گل نزاکت را به پیش روی او بگذار
که چندان اعتباری نیست مهمان طفیلی را
ازان مجنون شود از دیدن ماه نو آشفته
که می بیند به دست دیگری خلخال لیلی را
ز بس افسانه ی لعلش جهان را دلنشین افتاد
عقیق آسا در آب انداخت انوار سهیلی را
سلیم آشوب محشر را به چشم خویشتن دیده‌ست
ز مظلومان او هر کس شنیده وای ویلی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرفته از علم سروقد او پیش خیلی را
ز سبزی داغ دارد چهرهٔ او خال لیلی را
هوش مصنوعی: از علم و دانش و قد بلند او، بسیاری در حیرت‌اند. چهره او مانند سبزی تازه‌ای است که داغی را به همراه دارد و روی آن، خال لیلی زیبایی نمایان است.
به باغ ای گل نزاکت را به پیش روی او بگذار
که چندان اعتباری نیست مهمان طفیلی را
هوش مصنوعی: به باغ، ای گل، نزاکت و لطافت خود را در مقابل او قرار بده، زیرا مهمان بی‌دعوت و بدون حیثیت ارزشی ندارد.
ازان مجنون شود از دیدن ماه نو آشفته
که می بیند به دست دیگری خلخال لیلی را
هوش مصنوعی: مجنون از دیدن ماه نو به شدت ناراحت و آشفته می‌شود، زیرا می‌بیند که کسی دیگر خلخال لیلی را در دست دارد.
ز بس افسانه ی لعلش جهان را دلنشین افتاد
عقیق آسا در آب انداخت انوار سهیلی را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و داستان جذاب لعل او، جهان بسیار دلنشین به نظر می‌رسد و مانند عقیق، نورهای درخشان سهیل را در آب منعکس می‌کند.
سلیم آشوب محشر را به چشم خویشتن دیده‌ست
ز مظلومان او هر کس شنیده وای ویلی را
هوش مصنوعی: سلیم، به چشم خود، آشفته‌گی و بلای روز قیامت را دیده است و هر کسی که صدای ناله و فریاد مظلومان را شنیده، از درد و رنج آن‌ها بی‌خبر نیست.