گنجور

شمارهٔ ۷۱

شکست فتح بود بیدلان جنگ ترا
چو بت پرست کند سجده، شیشه سنگ ترا
بود ز تنگی جا گر به سینه ام دلگیر
به دیده چون مژه جا می دهم خدنگ ترا
هزار رنگ برآمد به پیش روی تو گل
ولی نشد که تواند نمود رنگ ترا
ز حرف کشتن ما روزگار می خواهد
کند چو غنچه پر از زر دهان تنگ ترا
برای وعده خلافی عبث مخور سوگند
که احتیاج عصا نیست عذر لنگ ترا
سلیم چند ز دل حرف می زنی، خاموش!
که دل به باد فنا داد نام و ننگ ترا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکست فتح بود بیدلان جنگ ترا
چو بت پرست کند سجده، شیشه سنگ ترا
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که گاهی شکست می‌تواند به شکل پیروزی جلوه کند. افرادی که در برابر چالش‌ها و مشکلات قرار می‌گیرند، به مانند بت‌پرستانی هستند که در مقابل قدرت و عظمت یک شیشه‌ای (که نماد زیبایی و fragility است) سجده می‌کنند. به عبارت دیگر، وقتی انسان‌ها به عظمت و زیبایی چیزی برخورد می‌کنند، ممکن است تسلیم شوند و به آن احترام بگذارند، حتی اگر آن چیز ظاهراً شکننده باشد.
بود ز تنگی جا گر به سینه ام دلگیر
به دیده چون مژه جا می دهم خدنگ ترا
هوش مصنوعی: اگر از تنگی جا در سینه‌ام ناراحت باشم، به چشمم مثل مژه جایی برای تیر تو پیدا می‌کنم.
هزار رنگ برآمد به پیش روی تو گل
ولی نشد که تواند نمود رنگ ترا
هوش مصنوعی: هزاران رنگ زیبا در مقابل تو شکوفا شده‌اند، اما هیچ‌یک از آن‌ها نتوانسته‌اند رنگ واقعی تو را نشان دهند.
ز حرف کشتن ما روزگار می خواهد
کند چو غنچه پر از زر دهان تنگ ترا
هوش مصنوعی: زمان نیاز دارد تا از سخن‌های کشنده ما، تأثیر بگذارد، همان‌طور که غنچه‌ای که پر از طلاست، دهانش کوچک و بسته است.
برای وعده خلافی عبث مخور سوگند
که احتیاج عصا نیست عذر لنگ ترا
هوش مصنوعی: برای هیچ وعده‌ای که به آن عمل نشده، بی‌مورد قسم نخور. تو به عذر و بهانه‌ای برای لنگیدن نیازی نداری، زیرا می‌توانی به طور مستقل حرکت کنی.
سلیم چند ز دل حرف می زنی، خاموش!
که دل به باد فنا داد نام و ننگ ترا
هوش مصنوعی: سلیم! چرا از دل صحبت می‌کنی؟ سکوت کن! چون دل تو ارزش و اعتبار تو را به خطر انداخته است و آن را به باد سپرده است.