گنجور

شمارهٔ ۶۸۲

بهار در قدح گل می غریب مریز
درین پیاله بجز خون عندلیب مریز
من آن نیم که چو عنقا شوم شکار کسی
به راهم ای فلک این دانه ی فریب مریز
به درد و صاف جهان همچو لاله راضی شو
ز جام خویش ترا آنچه شد نصیب مریز
مکن شتاب که هر کار وعده ای دارد
به بیضه طرح قفس همچو عندلیب مریز
به من جفای تو از روی حکمت است ای دوست
ترا که گفت که خون من ای طبیب مریز
بریز خون من ای ساقی، آن حلال تو باد
ولی شراب به پیمانه ی رقیب مریز
سلیم، تیغ زبان از غلاف بیرون آر
ولیک خون کس از مهر چون خطیب مریز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار در قدح گل می غریب مریز
درین پیاله بجز خون عندلیب مریز
هوش مصنوعی: بهار را در گلاب، نریزی؛ در این پیاله جز خون بلبل نریز.
من آن نیم که چو عنقا شوم شکار کسی
به راهم ای فلک این دانه ی فریب مریز
هوش مصنوعی: من موجودی هستم که مانند پرنده افسانه‌ای عنقا هیچ‌گاه شکار نمی‌شوم. ای آسمان، لطفاً این دانه‌ی فریب را به راهم نریز.
به درد و صاف جهان همچو لاله راضی شو
ز جام خویش ترا آنچه شد نصیب مریز
هوش مصنوعی: به درد و سختی‌های زندگی مانند لاله‌ای با روحی شاد راضی باش و از زندگی‌ات ناامید نشو، زیرا آنچه برایت مقدر شده است، به تو خواهد رسید.
مکن شتاب که هر کار وعده ای دارد
به بیضه طرح قفس همچو عندلیب مریز
هوش مصنوعی: عجله نکنید، زیرا هر کاری زمان خاص خود را دارد. مانند بلبل که در قفس است، نباید در پیشنهاد کردن و عمل کردن haste داشته باشید.
به من جفای تو از روی حکمت است ای دوست
ترا که گفت که خون من ای طبیب مریز
هوش مصنوعی: ای دوست، جفای تو به نظر می‌رسد که بر اساس حکمت و درایتی است. کسی که می‌گوید خون من را نریز، کسی است که از درد و خوشی‌هایش آگاه است.
بریز خون من ای ساقی، آن حلال تو باد
ولی شراب به پیمانه ی رقیب مریز
هوش مصنوعی: ای ساقی، خون من را بریز که برای تو حلال است، اما شراب را در پیمانه‌ی رقیب نریز.
سلیم، تیغ زبان از غلاف بیرون آر
ولیک خون کس از مهر چون خطیب مریز
هوش مصنوعی: زبان خود را تیز و برنده کن، اما در گفتار خود از محبت و دوستی بگو و به کسی آسیبی نرسان.