گنجور

شمارهٔ ۶۸۰

مردم و زخم از دم شمشیر می‌آید هنوز
استخوانم خاک گشت و تیر می‌آید هنوز
از جنونم سال‌ها رفت و دل دیوانه را
بی‌خودی از نالهٔ زنجیر می‌آید هنوز
باده نوشیدم، غمی از خاطرم بیرون نبرد
بوی ویرانی ازین تعمیر می‌آید هنوز
صد چو من فرهاد دارد هر طرف شیرین من
از دهانش گرچه بوی شیر می‌آید هنوز
سرگران کی می‌تواند از سر خاکم گذشت
کاری از این دست دامنگیر می‌آید هنوز
صد گلستان گل به دامن می‌برد هرکس سلیم
بلبل ما از چمن دلگیر می‌آید هنوز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مردم و زخم از دم شمشیر می‌آید هنوز
استخوانم خاک گشت و تیر می‌آید هنوز
هوش مصنوعی: زخم و مشکلات از دست دشمنان هنوز ادامه دارد. با این حال، با وجود اینکه من به نقطه‌ای از نابودی رسیده‌ام، هنوز هم نشانه‌های درد و رنج باقی‌ست.
از جنونم سال‌ها رفت و دل دیوانه را
بی‌خودی از نالهٔ زنجیر می‌آید هنوز
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که از دیوانگی‌ام گذشته، اما هنوز صدای ناله‌های زنجیر، دل دیوانه‌ام را به بی‌خودیش می‌آورد.
باده نوشیدم، غمی از خاطرم بیرون نبرد
بوی ویرانی ازین تعمیر می‌آید هنوز
هوش مصنوعی: من مشروب نوشیدم، اما این نوشیدنی نتوانست غمی را از دل من بزداید و هنوز بوی ویرانی از این مکان به مشام می‌رسد.
صد چو من فرهاد دارد هر طرف شیرین من
از دهانش گرچه بوی شیر می‌آید هنوز
هوش مصنوعی: هر طرفی که نگاه می‌کنم، کسی مثل من عاشق شیرین وجود دارد. هرچند که وقتی او صحبت می‌کند، بوی شیر می‌دهد، اما هنوز برای من جذاب و دل‌نشین است.
سرگران کی می‌تواند از سر خاکم گذشت
کاری از این دست دامنگیر می‌آید هنوز
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به راحتی از روی خاک من عبور کند؛ کارهایی از این قبیل هنوز عواقب و مشکلاتی به دنبال دارند.
صد گلستان گل به دامن می‌برد هرکس سلیم
بلبل ما از چمن دلگیر می‌آید هنوز
هوش مصنوعی: هر کسی به دامن خود گل‌های زیادی از باغ‌ها می‌برد، اما بلبل ما که انسان پاک‌نهادی است، هنوز از چمن دل‌گیر و ناراحت می‌آید.