گنجور

شمارهٔ ۶۷۸

ز شوق وصل چو پروانه در سراغ مسوز
برای سوختن خود عبث دماغ مسوز
غم زمانه مخور، عشق آفت تو بس است
چو آتشی همه تن، لاله وار داغ مسوز
دماغ می کشی امشب ز هر شبت بیش است
به لب بگیر صراحی، دل ایاغ مسوز
وفا ندیده ز خوبان کسی، مکش آزار
دماغ از پی بوی گل چراغ مسوز
سلیم ناله ی بلبل بس است گلشن را
تو لب ز ناله ببند و بساط باغ مسوز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز شوق وصل چو پروانه در سراغ مسوز
برای سوختن خود عبث دماغ مسوز
هوش مصنوعی: از شوق رسیدن به معشوق مانند پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود، خودت را نسوزان. برای سوختن و آسیب زدن به خود، بی‌فایده است که به دنبال این شوق بیفتی.
غم زمانه مخور، عشق آفت تو بس است
چو آتشی همه تن، لاله وار داغ مسوز
هوش مصنوعی: نگران مشکلات زمانه نباش، زیرا عشق می‌تواند به اندازه کافی تو را بسوزاند. همانند آتشی که تمام وجودت را می‌سوزاند، فقط کافی است از آن رنج ببری.
دماغ می کشی امشب ز هر شبت بیش است
به لب بگیر صراحی، دل ایاغ مسوز
هوش مصنوعی: امشب بیشتر از هر شب دیگر به یاد تو هستم. به آرامی جام می را به لب برسان و دل خود را از آتش عشق نجات بده.
وفا ندیده ز خوبان کسی، مکش آزار
دماغ از پی بوی گل چراغ مسوز
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از زیبارویان وفاداری ندیده است، پس خودت را از آزار دادن دیگران بر کنار دار و به خاطر بوی خوش گل، خودت را در آتش حسرت نسوزان.
سلیم ناله ی بلبل بس است گلشن را
تو لب ز ناله ببند و بساط باغ مسوز
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که کافی است بلبل فقط ناله کند و گلستان را به حال خودش رها کن. دیگر نیازی نیست که تو لب‌های خود را به ناله و فریاد باز کنی و حال و هوای باغ را خراب کنی.