گنجور

شمارهٔ ۶۷۶

از دل برون نکرده خیال جفا هنوز
گرگ آشتی‌ست یوسف ما را به ما هنوز
روزی که من به سلسلهٔ زلفش آمدم
بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز
وقتی که نغمه سنج شدم من درین چمن
باد صبا نبود به گل آشنا هنوز
کشتی شکست و از سر من آب هم گذشت
بر سر هزار منتم از ناخدا هنوز
از چاشنی فقر خبردار نیستی
شکر نخورده ای ز نی بوریا هنوز
شد پخته نان هر کسی از آسمان و ما
آبی نخورده‌ایم درین آسیا هنوز
خاک سلیم در سر کویش به باد رفت
ترک جفا نمی‌کند آن بی وفا هنوز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دل برون نکرده خیال جفا هنوز
گرگ آشتی‌ست یوسف ما را به ما هنوز
هوش مصنوعی: هنوز هم فکر بدی از دل ما بیرون نرفته است. یوسف ما، که در واقع گرگ همدست است، همچنان به ما نزدیک است.
روزی که من به سلسلهٔ زلفش آمدم
بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز
هوش مصنوعی: روزی که من برای پیوستن به او وارد زلف‌هایش شدم، هنوز دستش حنا نداشت و به بیعت من موافقت نکرده بود.
وقتی که نغمه سنج شدم من درین چمن
باد صبا نبود به گل آشنا هنوز
هوش مصنوعی: وقتی که من در این باغ مثل سنج به ساز درآمدم، هنوز نسیم صبحگاهی به گل‌ها آشنا نبود.
کشتی شکست و از سر من آب هم گذشت
بر سر هزار منتم از ناخدا هنوز
هوش مصنوعی: کشتی غرق شد و از سر من آب گذشت، اما هنوز از ناخدای خود ناامید نیستم، حتی با وجود هزار مشکل و مسأله.
از چاشنی فقر خبردار نیستی
شکر نخورده ای ز نی بوریا هنوز
هوش مصنوعی: تو از طعم فقر بی‌خبر هستی، چون هنوز طعم تلخ آن را نچشیده‌ای.
شد پخته نان هر کسی از آسمان و ما
آبی نخورده‌ایم درین آسیا هنوز
هوش مصنوعی: هر کسی از آسمان نعمت و روزی خود را به دست آورده و سیر شده است، اما ما همچنان بدون نوشیدن آبی در این آسیاب زندگی می‌کنیم و در شرایط سختی به سر می‌بریم.
خاک سلیم در سر کویش به باد رفت
ترک جفا نمی‌کند آن بی وفا هنوز
هوش مصنوعی: خاک پاکی که در کنار کوی تو بود، به دست باد پراکنده شد، اما تو هنوز به بی‌وفایی‌ات ادامه می‌دهی و در حق من جفا می‌کنی.