شمارهٔ ۶۷
کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا
سر بود در راه او چون قطرهٔ شبنم مرا
من که همچون سبزهام هر شبنم آب زندگی ست
از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا
معجز عیسی ز زخم سینهٔ من عاجز است
کی چو داغ آینه سودی دهد مرهم مرا
تا به کی از آتش هر کس گدازم همچو موم
کاشکی بردی دلی از سنگ چون خاتم مرا
در قیامت ساقی کوثر اگر جامی دهد
کافرم گر باشد از آشوب محشر غم مرا
ای که دست قدرتت، هم پنجه ی صنع خداست
مشت خاکی قابلم، گر می کنی آدم مرا
سوخته گر آتش غم شاخسارم را سلیم
میتواند کرد ابر دست او خرم مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا
سر بود در راه او چون قطرهٔ شبنم مرا
هوش مصنوعی: آیا میتوانم از تیرهای آفتاب رنجی داشته باشم؟ در مسیر او، مانند قطرهای از شبنم، غمم سرشار است.
من که همچون سبزهام هر شبنم آب زندگی ست
از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا
هوش مصنوعی: من که مانند گیاه سبز هر قطرهٔ آب زندگیام را دریافت میکنم، چرا ابر باید بر سر من سایه بیفکند؟
معجز عیسی ز زخم سینهٔ من عاجز است
کی چو داغ آینه سودی دهد مرهم مرا
هوش مصنوعی: معجزه عیسی نمی تواند کمکی به زخم من کند، زیرا مانند آثار سوخته بر روی آینه، این درد به اندازهای عمیق است که هیچ درمانی نمیتواند آن را برطرف کند.
تا به کی از آتش هر کس گدازم همچو موم
کاشکی بردی دلی از سنگ چون خاتم مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که باید هر کس را بر اثر آتش دچار ذوب شدن کنم، مانند موم، چه خوب بود که دلی از سنگ را برای من میبردی، مثل خاتم.
در قیامت ساقی کوثر اگر جامی دهد
کافرم گر باشد از آشوب محشر غم مرا
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر ساقی کوثر به من جامی بدهد، برای من اهمیت ندارد چون در بحران آن روز، غم و اندوهی که دارم، تمام وجودم را پر کرده است.
ای که دست قدرتت، هم پنجه ی صنع خداست
مشت خاکی قابلم، گر می کنی آدم مرا
هوش مصنوعی: ای کسی که نیروی تو، همانند کاردستی خداست، اگر میخواهی من را تبدیل به انسانی شایسته کنی، من فقط یک مشت خاک هستم.
سوخته گر آتش غم شاخسارم را سلیم
میتواند کرد ابر دست او خرم مرا
هوش مصنوعی: اگر آتش غم مرا سوزانده، تنها ابر رحمت او میتواند شکوفههای زندگیام را دوباره سرسبز کند.