گنجور

شمارهٔ ۶۵۷

شد موی خضر در طلبت جابه جا سفید
ما را ز موی سر شده تا خار پا سفید
سر رفته است و از سر کویش نمی روم
رحمت برین ثبات قدم، روی ما سفید!
چون شاخ یاسمن ز خرام تو سرو را
بر تن ز شست و شوی عرق شد قبا سفید
ای مشت استخوان چه به جا مانده ای، که شد
در راه انتظار تو چشم هما سفید
پیریم و طفل خنده به تدبیر ما کند
چون صبح، موی ما شده در آسیا سفید!
چشمی سیاه ساخته بودم برو سلیم
از گریه کرد عاقبت آن بی وفا سفید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد موی خضر در طلبت جابه جا سفید
ما را ز موی سر شده تا خار پا سفید
هوش مصنوعی: موی خضر در پی تو به سفیدی تغییر کرده است، در حالی که موهای سر من نیز به سفیدی موی پایم درآمده است.
سر رفته است و از سر کویش نمی روم
رحمت برین ثبات قدم، روی ما سفید!
هوش مصنوعی: از دست رفته‌ام و از کنار خانه‌ات نمی‌روم. ای رحمت بر این استقامت در قدم، چهره‌ام روشن و با آرامش است!
چون شاخ یاسمن ز خرام تو سرو را
بر تن ز شست و شوی عرق شد قبا سفید
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، درخت سرو مانند گلی یاسمن که از لطافت تو شگفت‌زده شده، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و لباس سفید خود را به خاطر عرق و تلاش از رنج و زیبایی تو عوض می‌کند.
ای مشت استخوان چه به جا مانده ای، که شد
در راه انتظار تو چشم هما سفید
هوش مصنوعی: ای توده‌ای از استخوان‌ها، چه چیزی از تو باقی مانده است که در مسیر انتظار تو، چشم‌های هما سفید نور را به خود دیده‌اند؟
پیریم و طفل خنده به تدبیر ما کند
چون صبح، موی ما شده در آسیا سفید!
هوش مصنوعی: ما پیر شده‌ایم و کودکی در حال خندیدن به تدبیر ماست، مثل صبح که موی ما در آسیاب سفید شده است.
چشمی سیاه ساخته بودم برو سلیم
از گریه کرد عاقبت آن بی وفا سفید
هوش مصنوعی: چشمی سیاهم را ساخته بودم، اما در نهایت آن شخص بی‌وفا از روی دل‌سوزی، به خاطر گریه‌ام، به من خیانت کرد و در نتیجه، دلش سرد و بی‌احساس شد.