گنجور

شمارهٔ ۶۵۴

آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود
گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود
گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا
آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود
هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست
نیک چون گوش نهادیم، دعاگوی تو بود
نشد آوارگی از قرب تو مانع ما را
هر کجا پای نهادیم سر کوی تو بود
حشمت چشم تو از چشم مرا دور نشد
روی صحرا همه بر گله ی آهوی تو بود
حسن روزی که ترا جامه ی رعنایی داد
همچو سرو چمن آن تا سر زانوی تو بود
رفتی و شورش مرغان چمن آخر شد
می توان یافت که آنها ز گل روی تو بود
پنجه ام را به گریبان سروکار افتاده ست
ای خوش آن روز که آن شانه ی گیسوی تو بود
بود در راه ترا قطع بیابانی چند
ورنه در خانه ی خود کعبه به پهلوی تو بود
نیست در کار محبت چو تو فرهاد، سلیم
تیشه ی کوهکنی در خور بازوی تو بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود
گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود
هوش مصنوعی: آنچه که در ظاهر گل پنهان بود، در واقع زیبایی تو بود. وقتی غنچه را باز کردیم، عطر تو در آن جریان داشت.
گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا
آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود
هوش مصنوعی: بهتر از باغی که گل‌هایش در آن هستند، داشتن گلخانه‌ای است که در آن آتش و دود به چشم می‌آید، چرا که تصویر تو و موی تو در آن وجود دارد.
هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست
نیک چون گوش نهادیم، دعاگوی تو بود
هوش مصنوعی: هر جا صدای دلنواز پرنده صبحگاهی بلند شد و ما به دقت گوش دادیم، در دل دعاگوی تو بودیم.
نشد آوارگی از قرب تو مانع ما را
هر کجا پای نهادیم سر کوی تو بود
هوش مصنوعی: آوارگی و بی‌پناهی نتوانست ما را از نزدیکی به تو دور کند، هر جا که رفتیم، پایمان به سمت کوی تو بود.
حشمت چشم تو از چشم مرا دور نشد
روی صحرا همه بر گله ی آهوی تو بود
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبه چشمان تو همواره در ذهن من حضور دارد و در دشت و بیابان، همه چیز به خاطر زیبایی تو و قدرتمند مثل آهویی که در دشت می‌تازد، در نظرم است.
حسن روزی که ترا جامه ی رعنایی داد
همچو سرو چمن آن تا سر زانوی تو بود
هوش مصنوعی: روزی که زیبایی به تو لباس زیبا و دلنشین پوشانید، همچون سروهای بلند در باغ، تو نیز به زیبایی و وقار تا سر زانویت رسیدی.
رفتی و شورش مرغان چمن آخر شد
می توان یافت که آنها ز گل روی تو بود
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، هیجان و شوق پرندگان باغ تمام شد. حالا می‌توان فهمید که آن شادی و سرزندگی ناشی از زیبایی تو بود.
پنجه ام را به گریبان سروکار افتاده ست
ای خوش آن روز که آن شانه ی گیسوی تو بود
هوش مصنوعی: دست من در چنگال سر و کار گرفتار شده است، خوشا به آن روزی که آن شانه ی موی تو بود.
بود در راه ترا قطع بیابانی چند
ورنه در خانه ی خود کعبه به پهلوی تو بود
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی ممکن است موانع و مشکلاتی وجود داشته باشد، اما اگر این موانع نبودند، تو در خانه‌ات در نزدیکی محبوبت قرار داشتی.
نیست در کار محبت چو تو فرهاد، سلیم
تیشه ی کوهکنی در خور بازوی تو بود
هوش مصنوعی: در کار عشق و محبت کسی به اندازه تو همچون فرهاد وجود ندارد؛ حتی سلیمی که با تیشه به جان کوه می‌زند، در مقایسه با توانایی و قدرت تو، بی‌ارزش است.