گنجور

شمارهٔ ۶۵۲

سر کن سخنی تا دل بدحال گشاید
کز باد نفس، غنچه ی تبخال گشاید
پیچیدگی زلف سخن، حسن کلام است
دایم دلم از همدمی لال گشاید!
بی رخصت معشوق، سفر شرط وفا نیست
مرغ چمن از مصحف گل فال گشاید
چون بند قبایی که گشایند ز گرما
از آه دلم مرغ هوا بال گشاید
سنگ کف دیوانه ی مسکین همه بینند
کس نیست که تا دامن اطفال گشاید
در وعده ی وصلی که دهد، صبر ضرور است
یک غنچه درین باغ به صد سال گشاید!
در کنج دهانی که سلیم از غم آن مرد
چون صفر پی بوسه دهان خال گشاید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر کن سخنی تا دل بدحال گشاید
کز باد نفس، غنچه ی تبخال گشاید
هوش مصنوعی: سخن بگو که دل غمگین شاد شود، همچنان که از هوای نفس، غنچه‌ای باز می‌شود.
پیچیدگی زلف سخن، حسن کلام است
دایم دلم از همدمی لال گشاید!
هوش مصنوعی: زیبایی کلام به تنوع و پیچیدگی آن است و همیشه دلم از همصحبتی با کسی که کم‌حرف است، دلتنگ می‌شود!
بی رخصت معشوق، سفر شرط وفا نیست
مرغ چمن از مصحف گل فال گشاید
هوش مصنوعی: بدون اجازه معشوق، سفر به وفا معنا ندارد. مرغ چمن برای خود از کتاب گل پیشگویی می‌کند.
چون بند قبایی که گشایند ز گرما
از آه دلم مرغ هوا بال گشاید
هوش مصنوعی: زمانی که دل من به خاطر درد و دلتنگی می‌سوزد، مانند لباس تنگی که از گرما رها می‌شود، پرنده‌ای در آسمان پرواز می‌کند.
سنگ کف دیوانه ی مسکین همه بینند
کس نیست که تا دامن اطفال گشاید
هوش مصنوعی: همه افراد سنگینی و مشکلات دیوانه‌ی بیچاره را می‌بینند، اما هیچ‌کس نیست که به کمک او بیاید و دست کودکان را بگیرد.
در وعده ی وصلی که دهد، صبر ضرور است
یک غنچه درین باغ به صد سال گشاید!
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وعده‌ای که در عشق داده می‌شود، صبر لازم است؛ چرا که مانند یک غنچه در باغ، برای شکوفا شدن به زمان زیادی نیاز دارد.
در کنج دهانی که سلیم از غم آن مرد
چون صفر پی بوسه دهان خال گشاید
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از دهان، که سلیم بر اثر غم آن از دنیا رفته و مانند عدد صفر بی‌نهایت خالی است، لب‌ها برای بوسیدن گشوده می‌شوند.