شمارهٔ ۶۴۳
کینهٔ ما را از او صبر و تحمل میکشد
انتقام از یار بیپروا، تغافل میکشد
هیچ معشوقی پریشانگرد و هرجایی مباد
فاخته این حرف را بر گوش بلبل میکشد
هرکجا باشم، گزیری نیست از طوفان مرا
موج دریا انتظارم بر سر پل میکشد
روزی داناست در معنی که نادان میخورد
همچو آن آبی که خار از ریشهٔ گل میکشد
بر سر میراث من غوغاست یاران را سلیم
استخوانم را هما از چنگ بلبل میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کینهٔ ما را از او صبر و تحمل میکشد
انتقام از یار بیپروا، تغافل میکشد
هوش مصنوعی: کینهای که ما از او داریم، از صبر و تحمل ما تغذیه میکند و بیاعتنایی او در برابر انتقاممان، خشم ما را بیشتر میکند.
هیچ معشوقی پریشانگرد و هرجایی مباد
فاخته این حرف را بر گوش بلبل میکشد
هوش مصنوعی: هیچ عشقی نباید تو را دچار سردرگمی و پریشانی کند و نباید به جاهای مختلف بروی. این کلامی است که فاخته به بلبل میگوید.
هرکجا باشم، گزیری نیست از طوفان مرا
موج دریا انتظارم بر سر پل میکشد
هوش مصنوعی: هر جا که باشم، نمیتوانم از طوفان اجتناب کنم. موج دریا من را به سمت خودش میکشاند و در انتظارم است.
روزی داناست در معنی که نادان میخورد
همچو آن آبی که خار از ریشهٔ گل میکشد
هوش مصنوعی: روزی فردی باهوش درک میکند که نادان مثل آبی است که از ریشه گل بیرون میآید. در واقع، نادان به چیزی بهره میبرد که ممکن است به او آسیب برساند، درست مانند آبی که به جای کمک به گل، آن را از ریشه جدا میکند.
بر سر میراث من غوغاست یاران را سلیم
استخوانم را هما از چنگ بلبل میکشد
هوش مصنوعی: دوستانم بر سر ارث من جنجال و هیاهو دارند، در حالی که بلبل در حال گرفتن استخوانهایی از من است که باید به سلیم (روحهی خوب) برگردند.