گنجور

شمارهٔ ۶۳۹

چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد
که آشنا طرف آشنا نگه دارد
هر استخوان که نشانی برو ز تیر تو هست
برای تحفگی آن را هما نگه دارد
گرفته سرو ز قد تو خط آزادی
ولی چه فایده، بگذار تا نگه دارد
ز توست رونق ایام، اگر ز هر آفت
ترا نگاه ندارد، مرا نگه دارد؟
گرفته ام سر راهی به سیل همچون پل
مرا به دعوی عشقت خدا نگه دارد!
ندیده پرده دری هیچ کس چو دختر رز
خدا ز آفت این بی حیا نگه دارد!
حریف راز کسی نیستم که عاقل را
به کار آنچه نیاید، چرا نگه دارد؟
چو راز عشق نه در دل، نه در زبان گنجد
به حیرتم که کسی در کجا نگه دارد
ز عشق تربیت دل هوس مکن، چو کسی
که موم بر نفس اژدها نگه دارد
به کوی عشق به غیر از سلیم نیست کسی
که دست گر رود از کار، پا نگه دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد
که آشنا طرف آشنا نگه دارد
هوش مصنوعی: چرا نگاه تو اگر باعث شرمندگی ما باشد، همچنان ما را در آغوش خود نگه می‌دارد؟ آیا آشنا به آشنا اینگونه دلجویی نمی‌کند؟
هر استخوان که نشانی برو ز تیر تو هست
برای تحفگی آن را هما نگه دارد
هوش مصنوعی: هر استخوانی که علامتی از تیر تو دارد، برای یادبود آن را به دقت نگه‌دار.
گرفته سرو ز قد تو خط آزادی
ولی چه فایده، بگذار تا نگه دارد
هوش مصنوعی: سرو به خاطر قامت تو آزادی را به دست آورده، اما چه سودی دارد؟ بگذار که آن را حفظ کند.
ز توست رونق ایام، اگر ز هر آفت
ترا نگاه ندارد، مرا نگه دارد؟
هوش مصنوعی: زندگی من زیبا و پررونق است به خاطر تو، اگر تو از تمام بلایا در امان بمانی، آیا من هم از این حفاظت برخوردار می‌شوم؟
گرفته ام سر راهی به سیل همچون پل
مرا به دعوی عشقت خدا نگه دارد!
هوش مصنوعی: در مسیری قرار گرفته‌ام که مثل پلی به سیل می‌ماند و خداوند نگهدار من باشد تا به خاطر عشق تو بتوانم ادامه بدهم!
ندیده پرده دری هیچ کس چو دختر رز
خدا ز آفت این بی حیا نگه دارد!
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند دختر گلی که خداوند خلق کرده، نمی‌تواند به خوبی از حوادث ناخوشایند و بی‌ادبی‌ها مراقبت کند و محافظت نماید.
حریف راز کسی نیستم که عاقل را
به کار آنچه نیاید، چرا نگه دارد؟
هوش مصنوعی: من توانایی درک و پردازش راز کسی را ندارم که چرا شخص عاقل به کارهایی که برای او مناسب نیست، ادامه می‌دهد و درنگ می‌کند.
چو راز عشق نه در دل، نه در زبان گنجد
به حیرتم که کسی در کجا نگه دارد
هوش مصنوعی: وقتی راز عشق نه در دل جا می‌گیرد و نه در زبان بیان می‌شود، در حیرتم که کسی این راز را در کجا می‌تواند نگه دارد.
ز عشق تربیت دل هوس مکن، چو کسی
که موم بر نفس اژدها نگه دارد
هوش مصنوعی: از عشق دل را تربیت کن و به هوس‌ها توجه نکن، مثل کسی که موم را در دست اژدها نگه می‌دارد.
به کوی عشق به غیر از سلیم نیست کسی
که دست گر رود از کار، پا نگه دارد
هوش مصنوعی: در خیابان عشق، تنها افراد پاک و بی‌آلایش وجود دارند و اگر کسی در این راه قدم بگذارد، باید دلسوزی را فراموش کند و به آرامی پیش برود.