گنجور

شمارهٔ ۶۲۸

سحر که ناله مرا گرم چون جرس گیرد
ز دود آه دلم صبح را نفس گیرد
ز قید باده پرستی دم نیم آزاد
چو محتسب بگذارد مرا، عسس گیرد
ز دام زلف تو بیکار شد چنان صیاد
که همچو طفل به صد حیله یک مگس گیرد
کند خیانت یک نفس، کشوری ویران
یکی ست دزد و عسس صدهزار کس گیرد
به غیر جانی ازو نیست شرمساری ما
زمانه هرچه به ما داده است، پس گیرد
روم سلیم چو سوی چمن، به هر قدمی
هزار جای سرراه من قفس گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحر که ناله مرا گرم چون جرس گیرد
ز دود آه دلم صبح را نفس گیرد
هوش مصنوعی: در صبح زود، وقتی که صدای ناله‌ام مانند صدای زنگ به هوا می‌پیوندد و از غم و اندوه قلبم به وجود می‌آید، صبح به آرامی نفس می‌کشد.
ز قید باده پرستی دم نیم آزاد
چو محتسب بگذارد مرا، عسس گیرد
هوش مصنوعی: از دست باده‌نوشی رهایی یافته‌ام، وقتی که نگهبان مرا رها کند، مأمور به سراغم می‌آید.
ز دام زلف تو بیکار شد چنان صیاد
که همچو طفل به صد حیله یک مگس گیرد
هوش مصنوعی: از دایره ی زلف تو گرفتار شده‌ام و مانند یک صیاد، به طور ناامیدانه و با ترفندهای مختلف می‌کوشم تا حتی یک مگس را به دام بیندازم.
کند خیانت یک نفس، کشوری ویران
یکی ست دزد و عسس صدهزار کس گیرد
هوش مصنوعی: اگر یک نفر به خیانت بپردازد، ممکن است یک کشور را به ویرانی بکشاند. در این میان، یک دزد به تنهایی می‌تواند آسیب بزرگی به بار آورد و در عوض، صدها نفر ممکن است در حفظ امنیت و جلوگیری از این آسیب تلاش کنند.
به غیر جانی ازو نیست شرمساری ما
زمانه هرچه به ما داده است، پس گیرد
هوش مصنوعی: ما از چیزی جز روح خود شرمسار نیستیم؛ دنیا هر چه به ما داده، پس از آن هم خواهد گرفت.
روم سلیم چو سوی چمن، به هر قدمی
هزار جای سرراه من قفس گیرد
هوش مصنوعی: من به آرامی و سادگی به سوی باغ می‌روم، و در هر قدمی که برمی‌دارم، هزار مانع و مشکل در سر راهم در کمین است.