گنجور

شمارهٔ ۶۲۶

بی توام ذوق کی از بستر راحت باشد
شام چون شمع مرا صبح قیامت باشد
دل که بی شور جنون است درو ذوقی نیست
در کبابی که نمک نیست چه لذت باشد
دل اگر همره یار است، خدا یارش باد
سر اگر در قدم اوست، سلامت باشد
دارد اسباب طرب در شب نوروز شگون
شیشه ای کو، همه گر شیشه ی ساعت باشد!
عاشق از کشته شدن معتمد راز شود
خاتم عشق در انگشت شهادت باشد
ملک یونان نبود همچو خرابات، سلیم
تا سبوی می او از گل حکمت باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی توام ذوق کی از بستر راحت باشد
شام چون شمع مرا صبح قیامت باشد
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ لذتی از آرامش و آسایش ندارم. شب برایم مثل شمعی است که در حال خاموش شدن است و صبح برایم مانند قیامت خواهد بود.
دل که بی شور جنون است درو ذوقی نیست
در کبابی که نمک نیست چه لذت باشد
هوش مصنوعی: دل اگر در شور و شوق نباشد، بی‌تردید هیچ حالی ندارد. مانند کبابی که نمک نداشته باشد، از آن لذت و طعمی نمی‌توان برد.
دل اگر همره یار است، خدا یارش باد
سر اگر در قدم اوست، سلامت باشد
هوش مصنوعی: اگر دل همراه یار باشد، خداوند او را پشتیبانی کند و اگر سر در سایه اوست، امیدوارم همیشه در امنیت و سلامتی بماند.
دارد اسباب طرب در شب نوروز شگون
شیشه ای کو، همه گر شیشه ی ساعت باشد!
هوش مصنوعی: در شب عید نوروز، همه چیز برای خوشحالی و جشن آماده است. حتی اگر شیشه ساعت هم باشد، باز هم نشانه‌ای از شگون و خوشی وجود دارد.
عاشق از کشته شدن معتمد راز شود
خاتم عشق در انگشت شهادت باشد
هوش مصنوعی: عاشق وقتی به عشق واقعی می‌رسد، به راحتی پذیرای سرنوشت خود می‌شود و نشان عشق او مانند انگشتری است که گواهی بر فداکاری و شهادت اوست.
ملک یونان نبود همچو خرابات، سلیم
تا سبوی می او از گل حکمت باشد
هوش مصنوعی: ملک یونان به اندازه‌ی خرابات خالی از وجود نیست، انسان‌های پاکی که مانند سبوی شرابشان از علم و حکمت پر شده باشند، در آن جا وجود دارند.