گنجور

شمارهٔ ۶۲۵

سایه ی بخت، مرا افسر شاهی باشد
مرهم داغ دلم برق سیاهی باشد
فتنه ی دور جهان نیست ز تحریک کسی
بحر در موج نه از جنبش ماهی باشد
نگهی وقت شهادت ز تو شد قسمت ما
مفت کی کشته شود هرکه سپاهی باشد
در طلبکاری او شوق چنان می باید
که اگر کشته شوی، خون تو راهی باشد
من کجا و سفر از کوی خرابات، سلیم
چه توان کرد چو تقدیر الهی باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سایه ی بخت، مرا افسر شاهی باشد
مرهم داغ دلم برق سیاهی باشد
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشبختی من، مانند یک نشان و علامت سلطنتی است که می‌تواند به تسکین درد دل من کمک کند و تلخی‌های زندگی را بپوشاند.
فتنه ی دور جهان نیست ز تحریک کسی
بحر در موج نه از جنبش ماهی باشد
هوش مصنوعی: فتنه و آشوبی که در جهان وجود دارد، ناشی از تحریک یا تأثیر شخص خاصی نیست؛ همان‌طور که دریا در اثر حرکت ماهی به موج نمی‌آید، بلکه این حوادث به دلایل دیگر و عمیق‌تری رخ می‌دهند.
نگهی وقت شهادت ز تو شد قسمت ما
مفت کی کشته شود هرکه سپاهی باشد
هوش مصنوعی: نگاه تو سبب شد تا ما به مقام شهادت برسیم. بی‌دلیل نیست که هر کس دارای سلاح و سپاه باشد، کشته می‌شود.
در طلبکاری او شوق چنان می باید
که اگر کشته شوی، خون تو راهی باشد
هوش مصنوعی: در خواستن و طلب چیزی از او باید به قدری اشتیاق داشته باشی که اگر هم جانت را از دست بدهی، خونت راهی برای رسیدن به آن چیز باشد.
من کجا و سفر از کوی خرابات، سلیم
چه توان کرد چو تقدیر الهی باشد
هوش مصنوعی: من در این دنیای پر از گناه و فساد، چقدر می‌توانم از این مکان دور شوم؟ در نهایت، انسان چه کاری می‌تواند انجام دهد وقتی سرنوشت الهی چنین است؟