شمارهٔ ۶۲۰
از بس که مرا بخت زبون شور برآمد
گر دانه فشاندم به زمین، مور برآمد!
خمیازه کشان رفت دل از بزم وصالش
شد مست به میخانه و مخمور برآمد
چون دید گرانباری سامان تجلی
فریاد ز درد کمر از طور برآمد
با خرمن ما هیچ مپرسید چها کرد
آن برق که از خوشه ی انگور برآمد
هر خار درین باغ بود غنچه ی گل را
نیشی که ز دنباله ی زنبور برآمد
شد صرف ره عشق، بنازم سر خود را
این نغمه سلیم از سر منصور برآمد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بس که مرا بخت زبون شور برآمد
گر دانه فشاندم به زمین، مور برآمد!
هوش مصنوعی: از آنجا که بخت بد من همیشه به من نچرخیده است، حتی اگر دانهها را روی زمین بریزم، مورچهها از آن استفاده میکنند و به کمک من نمیآیند!
خمیازه کشان رفت دل از بزم وصالش
شد مست به میخانه و مخمور برآمد
هوش مصنوعی: دل از جشن و سرور عشق او خسته شده و به حالتی خوابآلود به میخانه رفته، در حالی که مست و شیدا شده بود.
چون دید گرانباری سامان تجلی
فریاد ز درد کمر از طور برآمد
هوش مصنوعی: زمانی که بار سنگین وجود را مشاهده کرد، فریاد از درد کمر سر داد و از کوه طور بیرون آمد.
با خرمن ما هیچ مپرسید چها کرد
آن برق که از خوشه ی انگور برآمد
هوش مصنوعی: با خرمن ما هیچ نپرسیدید که آن صاعقهای که از خوشهی انگور برخاست، چه کرد.
هر خار درین باغ بود غنچه ی گل را
نیشی که ز دنباله ی زنبور برآمد
هوش مصنوعی: در این باغ، هر خار به شکلی به غنچهی گل آسیب میزند، مانند نیشی که از دنبالهی زنبور برمیخیزد.
شد صرف ره عشق، بنازم سر خود را
این نغمه سلیم از سر منصور برآمد
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که انسان به خود ببالد و قناعت کند. این آهنگ زیبا از دل منصور برخاسته است.