گنجور

شمارهٔ ۶۰

نشد درست به هندوستان شکستهٔ ما
نماز بود در او، کار دست بستهٔ ما
جدا شدیم ز هم‌صحبتان، خوش آن روزی
که بود دستهٔ گل را حسد به دستهٔ ما
به خانه نیست که بتوان نمودنش به طبیب
درون سینه بود همچو میوه خستهٔ ما
فغان که از پی ساغر کشیدن یاران
بساط سبزه بود شیشهٔ شکستهٔ ما
سلیم کاسهٔ چوبین به سوی میکده بر
که تحفه است در آنجا شکسته بستهٔ ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشد درست به هندوستان شکستهٔ ما
نماز بود در او، کار دست بستهٔ ما
هوش مصنوعی: نماز ما در هندوستان ناقص و ناتمام بود؛ چون ما دست و پا بسته‌ایم و توان انجام کار درست را نداریم.
جدا شدیم ز هم‌صحبتان، خوش آن روزی
که بود دستهٔ گل را حسد به دستهٔ ما
هوش مصنوعی: ما از هم‌نشین‌هایمان جدا شدیم و خوشحالیم که در روزهایی که با هم بودیم، گل‌ها به خاطر ما حسادت می‌کردند.
به خانه نیست که بتوان نمودنش به طبیب
درون سینه بود همچو میوه خستهٔ ما
هوش مصنوعی: در دل هر کس چیزهایی وجود دارد که نمی‌توان به راحتی به دیگران نشان داد، مانند میوه‌ای که نمی‌تواند خود را به نمایش بگذارد در حالی که پژمرده و خسته است.
فغان که از پی ساغر کشیدن یاران
بساط سبزه بود شیشهٔ شکستهٔ ما
هوش مصنوعی: آه که برای نوشیدن جام در کنار دوستان، سفره‌ی سبز و زیبایی بود که حالا به اندازه‌ی شیشه‌ی شکسته‌ی ما دیگر دلفریب نیست.
سلیم کاسهٔ چوبین به سوی میکده بر
که تحفه است در آنجا شکسته بستهٔ ما
هوش مصنوعی: سلیم ظرف چوبی‌اش را به سمت میکده می‌برد، که هدیه‌ای است برای داستان غم‌انگیز ما که در آنجا همه چیز به هم ریخته است.