شمارهٔ ۵۴۵
بینیازی عارفان را کارسازی میکند
سرو از آزادی خود سرفرازی میکند
میگزد انگشت از ضعف وجود من هلال
شعلهٔ مهر و محبت جانگدازی میکند
دوست گر از لطف خواهد بخیه بر زخمم زند
تار زلفش کوتهی با آن درازی میکند
گرم آتشبازیام چون دید در طفلی پدر
گفت این بدبخت، مشق عشقبازی میکند
میزنم بر سینه سنگ از عشق او دایم سلیم
این چنین دیوانه خود را دلنوازی میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بینیازی عارفان را کارسازی میکند
سرو از آزادی خود سرفرازی میکند
هوش مصنوعی: عارفان با بینیازی خود به کمال میرسند و در نهایت، مانند سرو، از آزادی و استقلال خود به احساس عزت و شکوه دست پیدا میکنند.
میگزد انگشت از ضعف وجود من هلال
شعلهٔ مهر و محبت جانگدازی میکند
هوش مصنوعی: انگشت من از ضعف وجودم، نیش میزند و شعلهٔ مهر و محبت به شدت آزارم میدهد.
دوست گر از لطف خواهد بخیه بر زخمم زند
تار زلفش کوتهی با آن درازی میکند
هوش مصنوعی: اگر دوست بخواهد با لطفش زخمم را بخیه بزند، میتواند با نازکی تار مویش، درازی زخم را بپوشاند.
گرم آتشبازیام چون دید در طفلی پدر
گفت این بدبخت، مشق عشقبازی میکند
هوش مصنوعی: پدر وقتی کودک را دید که با عشق و شوق بازی میکند، گفت: این بدبخت بهانههای عاشقانه میآورد.
میزنم بر سینه سنگ از عشق او دایم سلیم
این چنین دیوانه خود را دلنوازی میکند
هوش مصنوعی: از شدت عشق او، پیوسته به سینهام رنج میزنم، و این عشق دیوانهام به آرامش میرساند.

سلیم تهرانی