شمارهٔ ۵۴
نگاه باغبانم، میپرستم لاله و گل را
کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را
پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه میبینم
چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را
به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی
یکی بلبل گرفت و دیگری آواز بلبل را
عنان پایداری چون ز کف شوق فنا گیرد
کند چون موج با سیل بهاری همسفر پل را
سلیم از لاعلاجی خویش را باید به دریا زد
گرفته موج همچون رهزنان از ما سر پل را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگاه باغبانم، میپرستم لاله و گل را
کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را
هوش مصنوعی: نگاه من به زیبایی گلها مانند عشق و احترام به آنهاست، طوری که به شاخ سنبل به اندازهای احترام میگذارم که انگار موی پیامبر را زیارت کردهام.
پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه میبینم
چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را
هوش مصنوعی: من دامن خود را پر از گل میبینم و به لطف این خرقه، همچون طاووسان، دامن پرگل خود را در بالا میگیرم.
به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی
یکی بلبل گرفت و دیگری آواز بلبل را
هوش مصنوعی: در باغی که زلفهایش شبیه گلها و چشمانش مانند سرمه است، یک بلبل به دام رفت و بلبل دیگر فقط صدای او را شنید.
عنان پایداری چون ز کف شوق فنا گیرد
کند چون موج با سیل بهاری همسفر پل را
هوش مصنوعی: وقتی که فرد شوق و علاقهاش را از دست بدهد، مانند موجی که با سیل بهاری همراه میشود، به طور ناگهانی و بیاختیار از مسیر خود خارج میشود.
سلیم از لاعلاجی خویش را باید به دریا زد
گرفته موج همچون رهزنان از ما سر پل را
هوش مصنوعی: آدمی که از بیمار بودن خود هیچ چارهای ندارد، باید مثل کسانی که در میان دزدان اسیر شدهاند، خود را به آب دریا بیندازد تا شاید از این وضعیت رهایی یابد. در واقع، او باید شجاعانه به سوی ناشناختهها برود و امیدی به نجات پیدا کند.