گنجور

شمارهٔ ۵۳۹

گل از هوای تو در رنگ و بو نمی‌گنجد
ز شوق لعل تو می در سبو نمی‌گنجد
چو مو ضعیف شدم در هوای صحبت تو
ولی میان تو و غیر، مو نمی‌گنجد
در آشنایی دل‌ها چه باعثی باید
که در میان دو آیینه رو نمی‌گنجد
فزون ز طاقت منصور بود مستی عشق
شکوه سیل بهاری به جو نمی‌گنجد
سلیم زحمت بیهوده می‌کشند احباب
به زخم سینهٔ تنگم رفو نمی‌گنجد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گل از هوای تو در رنگ و بو نمی‌گنجد
ز شوق لعل تو می در سبو نمی‌گنجد
هوش مصنوعی: گل به خاطر عشق و هوای تو، نه از نظر رنگ و بو، بلکه از شوق و محبت تو فراتر است و در هیچ ظرفی نمی‌توان قید کرد.
چو مو ضعیف شدم در هوای صحبت تو
ولی میان تو و غیر، مو نمی‌گنجد
هوش مصنوعی: زمانی که در دل و خیال تو به شدت غرق می‌شوم و ضعیف می‌شوم، اما بین تو و دیگران هیچ فضا و فاصله‌ای وجود ندارد.
در آشنایی دل‌ها چه باعثی باید
که در میان دو آیینه رو نمی‌گنجد
هوش مصنوعی: در ارتباطات عاطفی و دوستی‌ها، چه عاملی وجود دارد که باعث می‌شود دو فرد شناخته‌شده نتوانند به‌طور کامل احساسات و افکار خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند، مانند دو آینه که در کنار هم نمی‌توانند تصویر یکدیگر را به‌طور کامل نمایش دهند.
فزون ز طاقت منصور بود مستی عشق
شکوه سیل بهاری به جو نمی‌گنجد
هوش مصنوعی: مستی عشق از قدرت انسان فراتر است؛ همان‌طور که شکوه و عظمت سیلاب بهاری در یک جوی نمی‌تواند جا بگیرد.
سلیم زحمت بیهوده می‌کشند احباب
به زخم سینهٔ تنگم رفو نمی‌گنجد
هوش مصنوعی: دوستان با زحمت و تلاش زیادی به من کمک می‌کنند، اما جراحت عمیق دل من به قدری است که هیچ کمکی نمی‌تواند آن را ترمیم کند.