شمارهٔ ۵۳۳
نهال ما که چو نی پر ز بند میروید
از او چو غنچه دل مستمند میروید
چنان ز عشق به دل داغ سوختن بردم
که بعد مرگ ز خاکم سپند میروید
ز آرزوی سر زلف او من آن صیدم
که هرکجا که نهم پا، کمند میروید
نصیب من دم آبی نشد ز همت من
چو سبزهای که ز جای بلند میروید
به هر چمن که گشاید سلیم زخم نهان
ز شاخ، غنچهٔ او هرزهخند میروید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نهال ما که چو نی پر ز بند میروید
از او چو غنچه دل مستمند میروید
هوش مصنوعی: درخت تنومندی که مانند نی به خاطر غم و مشکلات در بند است، از آن درخت، گلهای زیبا و دلنشینی که نشانگر دلهای نیازمند و دردمند هستند، میروید.
چنان ز عشق به دل داغ سوختن بردم
که بعد مرگ ز خاکم سپند میروید
هوش مصنوعی: از شدت عشق، دلم سوخت و به گونهای عمیق جریحهدار شد که حتی پس از مرگم نیز از خاک من گیاهی با عطر و بویی خوش رشد خواهد کرد.
ز آرزوی سر زلف او من آن صیدم
که هرکجا که نهم پا، کمند میروید
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوی موهای او مانند صیدی هستم که هرجا بروم، دام یا کمند عشق او به دنبالم میآید.
نصیب من دم آبی نشد ز همت من
چو سبزهای که ز جای بلند میروید
هوش مصنوعی: من هیچ بهرهای از تلاشهایم نبردم، مانند سبزهای که از ارتفاع زیاد روئیده و به آب دسترسی ندارد.
به هر چمن که گشاید سلیم زخم نهان
ز شاخ، غنچهٔ او هرزهخند میروید
هوش مصنوعی: هر جا که سلیم به زخم پنهان خود اشاره میکند، غنچهی وجود او بدون دلیل میخندد، انگار که در آنجا نوعی شادی یا خوشحالی بیمورد وجود دارد.

سلیم تهرانی