گنجور

شمارهٔ ۵۳۰

خنده ی شوخ تو فرصت به تغافل ندهد
زلف در بردن دل صرفه به کاکل ندهد
هر کجا زلف پریشان تو باشد، چه عجب
باغبان گر به چمن آب به سنبل ندهد
وصل خوبان به دو پیمانه ی می موقوف است
باغبان تا نشود مست، به کس گل ندهد
عشق را فایده ای نیست ز جمعیت حسن
زر گل، سود پریشانی بلبل ندهد
رزق هرچند که خود می رسد، آن به که کسی
پشت چون سایه به دیوار توکل ندهد
نیست سامان جهان قابل اظهار سلیم
کاشکی این همه گل عرض تجمل ندهد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خنده ی شوخ تو فرصت به تغافل ندهد
زلف در بردن دل صرفه به کاکل ندهد
هوش مصنوعی: خنده‌ی شاداب تو اجازه نمی‌دهد که کسی به سادگی از کنار موضوع بگذرد و موهایت به قدری زیبا هستند که دل را به خود جذب می‌کند و نمی‌توان به راحتی از آن چشم پوشید.
هر کجا زلف پریشان تو باشد، چه عجب
باغبان گر به چمن آب به سنبل ندهد
هوش مصنوعی: هر جا که موی پریشان تو باشد، انتظار چه چیزی است اگر باغبان به گل‌ها آب ندهد؟
وصل خوبان به دو پیمانه ی می موقوف است
باغبان تا نشود مست، به کس گل ندهد
هوش مصنوعی: برای اینکه باغبان به کس گل ندهد و خود مست نشود، باید وصل خوبان را به دو پیمانه می محدود کند.
عشق را فایده ای نیست ز جمعیت حسن
زر گل، سود پریشانی بلبل ندهد
هوش مصنوعی: عشق هیچ منفعتی از زیبایی و جذابیت گل و زلیخا نمی‌برد و بلبل هم از پریشانی و دوری نمی‌تواند بهره‌ای ببرد.
رزق هرچند که خود می رسد، آن به که کسی
پشت چون سایه به دیوار توکل ندهد
هوش مصنوعی: هرچند روزی خود به خود به انسان می‌رسد، اما بهتر است که کسی به امید دیگران و حمایت آن‌ها دست به کار نشود و به خاطر آنها اعتماد نکند.
نیست سامان جهان قابل اظهار سلیم
کاشکی این همه گل عرض تجمل ندهد
هوش مصنوعی: جهان به گونه‌ای است که نمی‌توان آن را به طور کامل درک یا بیان کرد. ای کاش این همه زیبایی و گل‌های زیبا خود را به ریا و نشان دادن برنمی‌داشتند.