شمارهٔ ۵۲۰
دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند
چون گره، بسته ی صد سلسله مویم بیند
صاف سرچشمه ی حیوان، تهی از دردی نیست
خضر کو تا می یکدست سبویم بیند
آنکه منعم کند از باده ی گلگون دایم
نتواند ز حسد رنگ به رویم بیند!
چون روم از سر کوی تو، به من هرکه رسد
گره گریه ی پنهان ز گلویم بیند
خضر آن گه شود از همتم آگه که سلیم
مرده از تشنه لبی بر لب جویم بیند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند
چون گره، بسته ی صد سلسله مویم بیند
هوش مصنوعی: دل برای رهایی به تدبیر مینگرد و وقتی به من نگاه میکند، مانند گرهای به هم پیچیده از موهای بسیار میبیند که آزادیاش دشوار است.
صاف سرچشمه ی حیوان، تهی از دردی نیست
خضر کو تا می یکدست سبویم بیند
هوش مصنوعی: آب زلال و صاف سرچشمهها هیچگاه خالی از مشکلات و دردها نیست. پس چه کسی میتواند مانند خضر، به من کمک کند تا خوشبختی و آرامش را در زندگیام ببینم؟
آنکه منعم کند از باده ی گلگون دایم
نتواند ز حسد رنگ به رویم بیند!
هوش مصنوعی: کسی که دائماً مرا از نوشیدن شراب خوشرنگ منع کند، هرگز نمیتواند از حسادت رنگی به روی من ببیند!
چون روم از سر کوی تو، به من هرکه رسد
گره گریه ی پنهان ز گلویم بیند
هوش مصنوعی: هر زمان که از محلهی تو میگذرم، هر کسی که به من میرسد، گرهی از غم و گریهی پنهان من را در گلوی من حس میکند.
خضر آن گه شود از همتم آگه که سلیم
مرده از تشنه لبی بر لب جویم بیند
هوش مصنوعی: خضر زمانی از تلاش و ارادهی من باخبر میشود که فردی سالم و زنده، به خاطر تشنگی، در کنار آبی فیض ببرد.

سلیم تهرانی