شمارهٔ ۵۱
ریزد ز بس غبار دل از هر فغان ما
پر خاک شد چو حلقه ی دام آشیان ما
ترسان ز هجر یار ز بس جان سپرده ایم
منقار زاغ زرد شد از استخوان ما
با قامت خمیده ره راست می رویم
هرگز نجسته تیر خطا از کمان ما
ارباب هوش پی به معانی نمی برند
دیوانه ذوق می کند از داستان ما
از ننگ خضر بس که نهفتیم راز خویش
شد خاک، حرف تشنه لبی در دهان ما
هرگز کسی سلیم ندیده ست آفتی
چون تیغ آفتاب ز تیغ زبان ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ریزد ز بس غبار دل از هر فغان ما
پر خاک شد چو حلقه ی دام آشیان ما
هوش مصنوعی: به خاطر نالهها و غمهایی که داریم، دلمان پر از غبار و کدورت شده است، مانند حلقهای که دور آشیانهای از خاک تشکیل شده است.
ترسان ز هجر یار ز بس جان سپرده ایم
منقار زاغ زرد شد از استخوان ما
هوش مصنوعی: به خاطر دوری معشوق، آنقدر رنج کشیدهایم که حالا مانند زاغی بیجان و رنگپریده شدهایم.
با قامت خمیده ره راست می رویم
هرگز نجسته تیر خطا از کمان ما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قد ما کمی خمیده است، اما همچنان با اراده و صداقت در مسیر درست حرکت میکنیم و هیچگاه تیر خطا از دست ما نمیرود.
ارباب هوش پی به معانی نمی برند
دیوانه ذوق می کند از داستان ما
هوش مصنوعی: آدمهای باهوش قادر به درک عمیق معانی نیستند، اما فردی دیوانه از داستان ما لذت میبرد.
از ننگ خضر بس که نهفتیم راز خویش
شد خاک، حرف تشنه لبی در دهان ما
هوش مصنوعی: از شرم و ننگی که داریم، رازهای خود را به خوبی پنهان کردهایم و حالا آنچه باید بگوییم، همانند کلمات تشنهای در دهان ما مانده است.
هرگز کسی سلیم ندیده ست آفتی
چون تیغ آفتاب ز تیغ زبان ما
هوش مصنوعی: هیچکس انسانی بینقص را ندیده که آزارش از تیزی و شدت زبانش به اندازهی تیغ آفتاب باشد.
حاشیه ها
1401/01/05 14:04
سجاد رشیدی پور
دو غزل پشت سر هم به عنوان یک غزل درج شده است. غزل اول با مطلع «ریزد ز بس غبار دل از هر فغان ما/ پر خاک شد چو حلقه ی دام آشیان ما» و غزل دوم با مطلع «خوش آن زمان که سر مهر بود خوبان را/ کرشمه منع نمی کرد آه و افغان را»
1401/01/06 11:04
همیرضا
با سپاس، طبق فرموده دو شعر از هم جدا شدند و شعر دوم در حال حاضر غزل شمارهٔ ۵۱ است.