گنجور

شمارهٔ ۵۰۹

فلک دایم به قصد مردم وارسته می‌گردد
چو صیادی که در دنبال صید خسته می‌گردد
درین گلشن مرا بر ساده‌لوحی خنده می‌آید
که دارد مشت خاری وز پی گلدسته می‌گردد
ز بی‌تابی سوی مقصود نتواند کسی ره برد
پی اسباب خانه، دزد ازآن آهسته می‌گردد
ز حرف او زبان من مددکار سخن‌چین است
چو آن نخلی که شاخ او تبر را دسته می‌گردد
ز چشم خوبرویان، ای غزال مشکبو دایم
به دنبال تو صد صیاد ترکش بسته می‌گردد
سلیم آن بی‌وفا زان چشم می‌پوشد ز حال من
که چشم هرکه بر این خسته افتد، خسته می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک دایم به قصد مردم وارسته می‌گردد
چو صیادی که در دنبال صید خسته می‌گردد
هوش مصنوعی: جهان همیشه در پی انسان‌های آزاد و رها است، مانند صیادی که به دنبال شکار خود می‌گردد، هر لحظه در تلاش است تا آنچه را می‌جوید پیدا کند.
درین گلشن مرا بر ساده‌لوحی خنده می‌آید
که دارد مشت خاری وز پی گلدسته می‌گردد
هوش مصنوعی: در این باغ، به سادگی‌ام می‌خندم که چگونه دستانم به دنبال گلی می‌گردد در حالی که خار را در مشت دارم.
ز بی‌تابی سوی مقصود نتواند کسی ره برد
پی اسباب خانه، دزد ازآن آهسته می‌گردد
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر بی‌تابی و نارضایتی نمی‌تواند به هدفش برسد، نمی‌تواند مثل دزد که به آرامی در جست‌وجوی خانه‌ای است، از کارهای پراکنده بهره‌برداری کند.
ز حرف او زبان من مددکار سخن‌چین است
چو آن نخلی که شاخ او تبر را دسته می‌گردد
هوش مصنوعی: من از گفتار او کمک می‌گیرم، مانند آن درخت نخی که شاخه‌اش دسته تبر را تشکیل می‌دهد.
ز چشم خوبرویان، ای غزال مشکبو دایم
به دنبال تو صد صیاد ترکش بسته می‌گردد
هوش مصنوعی: از چشمان زیبا و دلربا، ای غزال خوشبو، همیشه تعدادی شکارچی با تیر و کمان در جستجوی تو هستند.
سلیم آن بی‌وفا زان چشم می‌پوشد ز حال من
که چشم هرکه بر این خسته افتد، خسته می‌گردد
هوش مصنوعی: سلیم، آن شخص بی‌وفا، از وضعیت من غافل است و چشمانش را از من می‌دزدد. چرا که هر کسی که به چشمان این خسته نگاه کند، خود نیز دچار خستگی می‌شود.