گنجور

شمارهٔ ۵۰۴

لب تو ساغر می را نمک به کار کند
رخ تو آینه را چشم اشکبار کند
گرفتم آنکه دهد وعده شاهد امید
دماغ کو که کسی صرف انتظار کند
تهی ز شیوه ی کم فطرتی چو کاری نیست
به حیرتم که کسی در جهان چه کار کند
بساط عرش به کوی تو گر شود در کار
زمانه خانه ی او بر خروس بار کند
فضای گلشن هندوستان گلستانی ست
که نخل موم چو عنبر درو بهار کند
کسی که سوخت چو پروانه ام سلیم، چه سود
که همچو شمع مرا گریه بر مزار کند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب تو ساغر می را نمک به کار کند
رخ تو آینه را چشم اشکبار کند
هوش مصنوعی: لب های تو مانند ساغری هستند که شراب را همچون نمک می چشند و چهره تو همانند آینه، اشک های چشم را منعکس می کند.
گرفتم آنکه دهد وعده شاهد امید
دماغ کو که کسی صرف انتظار کند
هوش مصنوعی: من کسی را به دست آوردم که وعده داده است و امید من به اوست، اما چه کسی می‌تواند وقتش را صرف انتظار کسی کند که هنوز به وعده‌اش عمل نکرده است؟
تهی ز شیوه ی کم فطرتی چو کاری نیست
به حیرتم که کسی در جهان چه کار کند
هوش مصنوعی: کسی که از درک و فهم و شایستگی برخوردار نیست، نمی‌تواند در جهان کار مفیدی انجام دهد و این باعث تعجب من می‌شود که دیگران چگونه می‌توانند فعالیتی داشته باشند.
بساط عرش به کوی تو گر شود در کار
زمانه خانه ی او بر خروس بار کند
هوش مصنوعی: اگر تخت سلطنت در کوی تو برپا شود، در زمانه‌ی سختی، خانه‌ی تو برای خروس بار می‌برد.
فضای گلشن هندوستان گلستانی ست
که نخل موم چو عنبر درو بهار کند
هوش مصنوعی: فضای باغ گل‌های هند مانند گلستانی است که در آن نخل‌های موم مانند، عطر خوش عنبر را به مشام می‌رسانند و بهار را به ارمغان می‌آورند.
کسی که سوخت چو پروانه ام سلیم، چه سود
که همچو شمع مرا گریه بر مزار کند
هوش مصنوعی: کسی که مانند پروانه به سوز عشق دچار شده و در این راه خود را از دست می‌دهد، برایش هیچ فایده‌ای ندارد که دیگران بر او گریه کنند یا برایش غمگین باشند.