گنجور

شمارهٔ ۵۰۲

یک تن به جهان خاطر وارسته ندارد
عیسی نتوان گفت دل خسته ندارد
صد کوزه اگر چرخ فسون ساز بسازد
چون کوزه ی دولاب، یکی دسته ندارد
زاهد به سر راهگذر توبه فروش است
اما به دکان توبه ی نشکسته ندارد
تا شعله در آن غمکده با برق شریک است
یک مرغ چمن، خانه ی دربسته ندارد
ای دوست به جان تو که دیوان سلیما
چون قد تو یک مصرع برجسته ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک تن به جهان خاطر وارسته ندارد
عیسی نتوان گفت دل خسته ندارد
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا نمی‌تواند ادعا کند که از دل‌مشغولی‌ها و غم‌هایش رها است، حتی عیسی هم نمی‌توان گفت که دلی خسته ندارد.
صد کوزه اگر چرخ فسون ساز بسازد
چون کوزه ی دولاب، یکی دسته ندارد
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که چرخ فریبنده و زیبا باشد و صد کوزه بسازد، اما هیچ‌کدام مانند کوزه‌ای که تنها یک دسته دارد، نیستند.
زاهد به سر راهگذر توبه فروش است
اما به دکان توبه ی نشکسته ندارد
هوش مصنوعی: زاهد در سر راه می‌گذارد و به توبه مردم می‌فروشد، اما خودش به دکان توبه‌ای که هرگز از هم نپاشیده باشد، دسترسی ندارد.
تا شعله در آن غمکده با برق شریک است
یک مرغ چمن، خانه ی دربسته ندارد
هوش مصنوعی: در فضایی که غم و درد وجود دارد، حتی یک پرنده نیز نمی‌تواند در خانه‌ای بسته و دور از زندگی باشد. امید و زندگی در هر شرایطی می‌تواند وجود داشته باشد.
ای دوست به جان تو که دیوان سلیما
چون قد تو یک مصرع برجسته ندارد
هوش مصنوعی: ای دوست، به خاطر جان تو، دیوان اشعار سلیمان هم مثل قد تو، هیچ مصراع برجسته و خاصی ندارد.