شمارهٔ ۴۹۸
نسیم صبحدم از موسمی نوید دهد
که سرو رعشه ز سرما به یاد بید دهد
ز برگ بید که در آب ریخت باد خزان
حباب یاد ز طاس چهل کلید دهد
هوا ز بس که خنک شد، ز بیم جان زاهد
به قیمت می گلگون زر سفید دهد
کنون که آب طراوت به سرو و بید نماند
کجاست ساقی گلچهره تا نبید دهد
سلیم دل نگذاری به رنگ و بوی بهار
که گل به باغ نشان از حنای عید دهد
شمارهٔ ۴۹۷: کسی را در فغان ناله چون محبوب میخواهدشمارهٔ ۴۹۹: لاله و گل چهره از شرم تو رنگین کرده اند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نسیم صبحدم از موسمی نوید دهد
که سرو رعشه ز سرما به یاد بید دهد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بویی از فصل تازه میآورد که با خودش یادآور سرماست و باعث میشود سرو درخت به لرزه بیفتد.
ز برگ بید که در آب ریخت باد خزان
حباب یاد ز طاس چهل کلید دهد
هوش مصنوعی: هرگاه که برگ بیدی به خاطر باد خزان در آب بیفتد، یاد یک حباب که در ظرفی بزرگ (طاس چهل کلید) شکل میگیرد، به وجود میآید.
هوا ز بس که خنک شد، ز بیم جان زاهد
به قیمت می گلگون زر سفید دهد
هوش مصنوعی: به خاطر خنکی هوا، زاهد از ترس جانش حاضر است به بهای زیادی، که میتواند با آن زندگی خوبی داشته باشد، یک خوراکی خوشطعم و گرانقیمت مثل می را به کسی بدهد.
کنون که آب طراوت به سرو و بید نماند
کجاست ساقی گلچهره تا نبید دهد
هوش مصنوعی: الان که دیگر آب و طراوت به درختان سرو و بید نمیرسد، چه کسی است که میتواند به ما نوشیدنی بدهد؟
سلیم دل نگذاری به رنگ و بوی بهار
که گل به باغ نشان از حنای عید دهد
هوش مصنوعی: دل مطمئن و خالص خود را به زیباییها و جذابیتهای فریبنده بهار نسپار. چرا که گلهایی که در باغ میبینی، نشانهای از تغییرات سطحی و زودگذر هستند.

سلیم تهرانی