گنجور

شمارهٔ ۴۹۵

تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد
فتح شد روی زمین و توسن ما زین نشد
انجمن خندد ز بس بر گریه ی مستانه ام
نیست یک ساغر که همچون باده لب شیرین نشد
حاصل فغفور را دادم به چینی، تا مگر
در بساط من نباشد کاسه ی چوبین، نشد
ناصح اظهار جنونم بهر شهرت می کند
پرده ی رسوایی گل، دامن گلچین نشد
نیست در ایران زمین، سامان تحصیل کمال
تا نیامد سوی هندستان حنا رنگین نشد
تلخکامی بین که در غمخانه ی دنیا سلیم
هرگزم از شهد عمر خود لبی شیرین نشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد
فتح شد روی زمین و توسن ما زین نشد
هوش مصنوعی: شمشیر ما به خون کسی آلوده نشد و با کینه به پیروزی دست نیافتیم؛ زمین تسخیر شد و اسب ما نیز به زینگذاری نرسید.
انجمن خندد ز بس بر گریه ی مستانه ام
نیست یک ساغر که همچون باده لب شیرین نشد
هوش مصنوعی: جمعیت به خاطر گریه‌ی شاداب و مستانه‌ام می‌خندد، اما هیچ جرعه‌ای نیست که مانند شراب، لبخندی شیرین به همراه داشته باشد.
حاصل فغفور را دادم به چینی، تا مگر
در بساط من نباشد کاسه ی چوبین، نشد
هوش مصنوعی: من تمام ثروت و دارایی‌ام را به یک چینی دادم، تا شاید دیگر در دنیای من کاسه چوبی وجود نداشته باشد، اما این هم محقق نشد.
ناصح اظهار جنونم بهر شهرت می کند
پرده ی رسوایی گل، دامن گلچین نشد
هوش مصنوعی: دلسوز من برای جلب توجه، دیوانگی‌ام را فاش می‌کند. پرده روشنی که راز رسوایی‌ام را نشان می‌دهد، باعث می‌شود که دیگران نتوانند از زیبایی‌ام بهره‌برداری کنند.
نیست در ایران زمین، سامان تحصیل کمال
تا نیامد سوی هندستان حنا رنگین نشد
هوش مصنوعی: در سرزمین ایران، شرایط و امکانات لازم برای رسیدن به کمال وجود ندارد تا زمانی که حنا از هند آمده و رنگین شود.
تلخکامی بین که در غمخانه ی دنیا سلیم
هرگزم از شهد عمر خود لبی شیرین نشد
هوش مصنوعی: در دنیای پر درد و اندوه، به خوبی می‌بینم که هیچ‌گاه نتوانسته‌ام از لذت زندگی و شیرینی عمرم بهره‌مند شوم.