گنجور

شمارهٔ ۴۹۲

دلم چون هاله دامی از پی صید مهی دارد
بلندانداز باشد، گرچه دست کوتهی دارد
زلیخا بست راه مصر را، اما نمی داند
به کنعان یوسف از هر تار پیراهن رهی دارد
اگر حسرت برد صید حرم از رشک، می شاید
بر آن بسمل که همچون کوی او قربانگهی دارد
ز باد احوال یوسف من خود ای یعقوب نشنیدم
ولی دانم که بلبل در گلستان چهچهی دارد
سلیم آهم دلیل ترکتاز عشق او باشد
غبار این بیابان مژده از خیال شهی دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم چون هاله دامی از پی صید مهی دارد
بلندانداز باشد، گرچه دست کوتهی دارد
هوش مصنوعی: دل من مانند هاله‌ای است که در پی شکار ماه است، هرچند که دستم کوتاه و ناتوان باشد.
زلیخا بست راه مصر را، اما نمی داند
به کنعان یوسف از هر تار پیراهن رهی دارد
هوش مصنوعی: زلیخا درها را به روی مصر بسته است، اما نمی‌داند که یوسف از هر نخ پیراهنش راهی به کنعان دارد.
اگر حسرت برد صید حرم از رشک، می شاید
بر آن بسمل که همچون کوی او قربانگهی دارد
هوش مصنوعی: اگر حسرت کشتن را داشته باشید، باید بدانید که مانند کسی که در کوی معشوق قربانی می‌شود، این حسرت همیشه وجود خواهد داشت.
ز باد احوال یوسف من خود ای یعقوب نشنیدم
ولی دانم که بلبل در گلستان چهچهی دارد
هوش مصنوعی: من از وضعیت یوسف خود خبری ندارم، ای یعقوب، ولی می‌دانم که بلبل در گلستان چطور آواز می‌خواند.
سلیم آهم دلیل ترکتاز عشق او باشد
غبار این بیابان مژده از خیال شهی دارد
هوش مصنوعی: نفس عمیق و آرام من نشانه‌ی عشق اوست و غبار این بیابان نوید بخش خیال زیبای محبوبی است.