شمارهٔ ۴۹۱
ز دام عشق کی آزادیام هوس باشد
که رخنه در دلم از رخنهٔ قفس باشد
چه می کند چمن عیش ما بهاری را
که همچو فصل گل صبح، یک نفس باشد
درین چمن چه کنی فکر آشیان که درو
بنفشه را سر پرواز چون مگس باشد
ز بخت خویش چه نقصان که نیست در کارم
چو می فروش که همسایه ی عسس باشد
سلیم توبه ز می کرده ام، ولی در بزم
کسی که می دهدم جام، تا چه کس باشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز دام عشق کی آزادیام هوس باشد
که رخنه در دلم از رخنهٔ قفس باشد
هوش مصنوعی: آیا میتوانم از دام عشق رهایی یابم در حالی که میل و خواستهام مانند شکافهایی در قفس، اجازه نمیدهد؟
چه می کند چمن عیش ما بهاری را
که همچو فصل گل صبح، یک نفس باشد
هوش مصنوعی: چمن چه کار به خوشی و شادی ما دارد وقتی بهاری که مانند فصل گل صبح فقط یک لحظه طول بکشد، وجود دارد؟
درین چمن چه کنی فکر آشیان که درو
بنفشه را سر پرواز چون مگس باشد
هوش مصنوعی: در این باغ چه فکری به خانه و کاشانهات داری، در حالی که در آنجا بنفشهها مانند مگسها در حال پرواز هستند.
ز بخت خویش چه نقصان که نیست در کارم
چو می فروش که همسایه ی عسس باشد
هوش مصنوعی: از بخت و روزگار خود چه کمبودی دارم، در حالی که در کارم هیچ چیز کم نیست، چون میفروشم و همسایهام پلیس است.
سلیم توبه ز می کرده ام، ولی در بزم
کسی که می دهدم جام، تا چه کس باشد
هوش مصنوعی: من از می نوشیدن توبه کردهام، اما در جمع کسی که در آنجا شراب میخورم، باید ببینم چه کسی در آنجا هست.

سلیم تهرانی