گنجور

شمارهٔ ۴۸

نتوان گفت به رویش سخن آینه را
نسبتی با تن او نیست تن آینه را
شوق رویش همه کس را به غریبی دارد
سبب این است جلای وطن آینه را
هیچ کس نیست که در وصل تو نقشش ننشست
خوب دارد گل روی تو فن آینه را
چرب نرمی ست در اصلاح دلم کار غمت
موم روغن شده این سنگ، تن آینه را
رونق انجمن از صحبت اهل سخن است
سبز دارد پر طوطی، چمن آینه را
حسن چون پرده گشاید پی تاراج، سلیم
به در آرد ز بدن پیرهن آینه را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نتوان گفت به رویش سخن آینه را
نسبتی با تن او نیست تن آینه را
هوش مصنوعی: نمی‌توان گفت که آینه می‌تواند درباره چهره او صحبت کند، زیرا آینه فقط تصویری از اوست و هیچ نسبتی با جسم او ندارد.
شوق رویش همه کس را به غریبی دارد
سبب این است جلای وطن آینه را
هوش مصنوعی: همه افراد به دیدن چهره‌ی محبوب خود تمایل دارند، اما به دلیل زیبایی و جذابیت او، لازم است که از سرزمین خود دور شوند. این دوری موجب می‌شود تا وطن خود را مانند آینه‌ای زیبا ببینند.
هیچ کس نیست که در وصل تو نقشش ننشست
خوب دارد گل روی تو فن آینه را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که تصویرش را در کنار تو نداشته باشد. زیبایی چهره‌ات، آینه را به چالش کشیده و گل‌به‌گلی است.
چرب نرمی ست در اصلاح دلم کار غمت
موم روغن شده این سنگ، تن آینه را
هوش مصنوعی: دل من تحت تأثیر غم تو نرم و لطیف شده است، گویی که سنگی که به آینه چسبیده، در اثر محبت و سازگاری، حالت خوبی به خود گرفته است.
رونق انجمن از صحبت اهل سخن است
سبز دارد پر طوطی، چمن آینه را
هوش مصنوعی: محفل و جمع تنها وقتی شکوفا و پرجنب و جوش می‌شود که اهل سخن در آن صحبت کنند. چمن همانند آینه‌ای سبز است که زیبایی‌اش از پر طوطی نشأت می‌گیرد.
حسن چون پرده گشاید پی تاراج، سلیم
به در آرد ز بدن پیرهن آینه را
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی پرده را کنار می‌زند و خود را نمایان می‌کند، سلیم (شخصی با نیت پاک) به راحتی لباس آینه‌ای را که نماد زیبایی است، از بدن فردی که سنش زیاد است، بیرون می‌آورد.