گنجور

شمارهٔ ۴۷

تا به کی آن آهوی وحشی نگردد رام ما
ز انتظار او غبار آورد چشم دام ما
عمر رفت و روزگار هجر او آخر نشد
انتظار صبح محشر می کشد این شام ما
در محبت بیش ازین خواری نمی باشد که دل
می کند پهلو تهی همچون نگین از نام ما
جسم زار ما ز بس بالید از غم های او
شد لباس زندگانی تنگ بر اندام ما
آسمان از سبحه ی پروین، دمی صد بار بیش
استخاره می کند تا می دهد یک کام ما
داد ما لب تشنگان را جرعه ای کی می دهد
چون حباب از آب دریا پر نگردد جام ما
عشق او مشهور عالم کرد ما را چون سلیم
شد بلند از گفتگوی قامت او نام ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به کی آن آهوی وحشی نگردد رام ما
ز انتظار او غبار آورد چشم دام ما
هوش مصنوعی: تا چه زمانی این آهوى وحشى به ما عادت نخواهد کرد؟ از انتظار او، چشمان دام ما غبار آلود شده است.
عمر رفت و روزگار هجر او آخر نشد
انتظار صبح محشر می کشد این شام ما
هوش مصنوعی: زندگی گذشت و دوران فراق او همچنان ادامه دارد و انتظار روز قیامت، شب پر از غم ما را می‌کشد.
در محبت بیش ازین خواری نمی باشد که دل
می کند پهلو تهی همچون نگین از نام ما
هوش مصنوعی: در عشق بیش از این هیچ رنجی وجود ندارد که دل از ما جدا شود، مانند نگینی که از یک انگشتر جدا می‌افتد.
جسم زار ما ز بس بالید از غم های او
شد لباس زندگانی تنگ بر اندام ما
هوش مصنوعی: اندام نحیف و آسیب‌دیده ما به خاطر غم‌ها و دردهای او شبیه به لباس تنگی شده که بر روی ما فشار می‌آورد و ما را ناتوان و رنجور کرده است.
آسمان از سبحه ی پروین، دمی صد بار بیش
استخاره می کند تا می دهد یک کام ما
هوش مصنوعی: آسمان با ستاره های پروین، بارها و بارها برای ما دعا می کند تا یک خواسته یا آرزوی ما برآورده شود.
داد ما لب تشنگان را جرعه ای کی می دهد
چون حباب از آب دریا پر نگردد جام ما
هوش مصنوعی: ما در انتظار اندکی از بخشش و نوازش دیگران هستیم، اما چون حبابی که در دریا غرق می‌شود، هرگز نمی‌توانیم ظرف خود را پر کنیم و تشنگی‌مان برطرف شود.
عشق او مشهور عالم کرد ما را چون سلیم
شد بلند از گفتگوی قامت او نام ما
هوش مصنوعی: عشق او نام ما را در دنیا زنده کرد و وقتی قامت او به بلندای سلیم رسید، ما هم به خاطر او شناخته شدیم.