گنجور

شمارهٔ ۴۷۵

چو آیینه خیالش در دلم بسیار می‌گردد
تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار می‌گردد
رهی می‌باشد از دل‌ها به سوی یکدگر، اما
اگر آید غباری در میان دیوار می‌گردد
اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو
که هرجا سیل را افتد گذر، هموار می‌گردد
تنی داری که می‌میرد برای جامه، ای زاهد
سری داری که بر گرد سر دستار می‌گردد
سلیم از گریهٔ من آنچنان گل شد سر کویش
که تا پیدا کند خاکی سرم بسیار می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو آیینه خیالش در دلم بسیار می‌گردد
تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار می‌گردد
هوش مصنوعی: تصور او مانند آینه‌ای در ذهنم مرتب در حال چرخش است، همانطور که تذرو (پرنده‌ای شبیه قرقاول) در میان سبزه‌های رنگارنگ و زنگاری به جست‌وجو می‌پردازد.
رهی می‌باشد از دل‌ها به سوی یکدگر، اما
اگر آید غباری در میان دیوار می‌گردد
هوش مصنوعی: دل‌ها مانند مسیرهایی هستند که به هم ارتباط دارند و به یکدیگر نزدیک می‌شوند. اما اگر مانعی مانند غباری بر سر راهشان قرار گیرد، این ارتباط دچار مشکل می‌شود و فاصله‌ای میان آن‌ها ایجاد می‌شود.
اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو
که هرجا سیل را افتد گذر، هموار می‌گردد
هوش مصنوعی: اگر طبیعت تو خشک و تند است، عشق را تجربه کن، زیرا عشق مانند سیلی است که هر جایی که بگذرد، آنجا را هموار و نرم می‌کند.
تنی داری که می‌میرد برای جامه، ای زاهد
سری داری که بر گرد سر دستار می‌گردد
هوش مصنوعی: بدنی داری که به خاطر لباسش می‌میرد، ای زاهد، سر تو که دور آن دستار می‌چرخد، چه حال عجیبی دارد.
سلیم از گریهٔ من آنچنان گل شد سر کویش
که تا پیدا کند خاکی سرم بسیار می‌گردد
هوش مصنوعی: سلیم از گریه‌ی من به قدری تحت تأثیر قرار گرفت که در جستجوی مرا، بسیار در اطراف کوی او می‌گردد تا خاکی از سرم پیدا کند.