شمارهٔ ۴۷۴
به دست آیینه از عکس رخش گلدسته را ماند
ز شانه زلف او هندوی ترکش بسته را ماند
پریشانی ز شوق طرهٔ آشفتهای دارد
حدیث من که عقد گوهر بگسسته را ماند
شدم آسوده تا بر یاد او چشم از جهان بستم
به چشم من خیالش زخم مرهم بسته را ماند
مگر از صبح محشر روزن من روشنی یابد
که شبهای سیاهم ابروی پیوسته را ماند
سلیم او را به جای خویش آوردن نه آسان است
دل آوارهٔ من عضو از جا جسته را ماند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به دست آیینه از عکس رخش گلدسته را ماند
ز شانه زلف او هندوی ترکش بسته را ماند
هوش مصنوعی: در آینه، تصویر چهرهاش مانند گلدستهای زیبا دیده میشود و موهایش چون تیرکهای یک کمان، به نرمی و زیبایی در کنار صورتش قرار گرفته است.
پریشانی ز شوق طرهٔ آشفتهای دارد
حدیث من که عقد گوهر بگسسته را ماند
هوش مصنوعی: احساسات و افکار من به خاطر عشق و زیبایی موهای درهمریخته، دقیقا مثل داستانی است که به حلقهای از گوهرهای شکسته شبیه است.
شدم آسوده تا بر یاد او چشم از جهان بستم
به چشم من خیالش زخم مرهم بسته را ماند
هوش مصنوعی: وقتی به یاد او آرامش پیدا کردم و از دنیا چشم پوشیدم، در ذهنم تصویری از او به جا مانده است که مانند زخمهایی که با مرهم پوشانده شدهاند، باقی مانده است.
مگر از صبح محشر روزن من روشنی یابد
که شبهای سیاهم ابروی پیوسته را ماند
هوش مصنوعی: آیا ممکن است در روز قیامت نوری به من برسد تا شبهای تاریک من، که مانند ابروی پیوستهای است، روشن شود؟
سلیم او را به جای خویش آوردن نه آسان است
دل آوارهٔ من عضو از جا جسته را ماند
هوش مصنوعی: آوردن سلیم به جای خودش کار آسانی نیست، مثل دل آوارهای که از جایش خارج شده و نمیداند به کجا برگردد.

سلیم تهرانی